پارت ۱۳
پارت ۱۳
پری دایین با اعصبانیت از اونجا رفت . جئون اومد پیشم
+حالت خوبه ؟
_ آره
+ ازش میترسی ؟
_ یکم
+ پس میرم میکشمش که دیگه از این غلطا نکنه
_ عهههه، دیوونه شدی ؟ چرا همش دنبال جنگ و کشتنی؟
+ باشه
_ من دیگه میرم به مسابقات ، امروز روز آزمون جاودانه
و رفتم اونجا
همه توی حیات بودن رفتم اونجا کنار پری بورا ، پری بورا خواهر پری دایین بود و خیلی با من بد بود
بورا : برای چی اومدی اینجا ؟ میتونی یکی از اضافی ها شی
دارو دسته اش هم بهم خندیدن ولی من اهمیت ندادم .
تمام پری ها دو دسته شده بودن ، دسته ی اول سمت پری دایین بودن و اون یکی هم سمت بورا ، یه من این وسط مونده بودم . مدیر آزمون گفت : توی جنگل ۹ تا هیولا وجود داره که باید بگیریدشون و توی این گوی ها بندازید ، نباید اونها رو بکشید .
همه: بله
گوه هارو گرفتیم
ارباب تهیونگ و پادشاه هم داشتن مارو نگاه میکردن .
مدیر مسابقه : کی جلو همه می ایسته؟
یهویی یکی هولم داد و پرت شدم جلو
مدیر : پس ارکیده جلوعه
ویو کوک
نمیتونستم تحمل کنم
خودمو نامرئی کردم رفتم اونجا و ارکیده رو انداختم جلو
ویو ارکیده
جلو تر از همه وارد جنگل شدیم که یه صدای غرش بلند شنیدم . حتما هیولا بود ، یعنی ممکن بود هر جایی کمین کرده باشه . آروم رفتم جلو و پری هاهم اومدن . همه از هم جدا شدیم ، اون هایی که طرف دایین بودن یه جا و اون هایی که طرف بورا بودن یه جای دیگه رفتن ، من هم تنها رفتم ،
ویو کوک
اون منو ندید و اومد نزدیکم، و آرون دور و بر رو دید و رفت ،
باید چیکار کنم ؟
حمایت ؟
پری دایین با اعصبانیت از اونجا رفت . جئون اومد پیشم
+حالت خوبه ؟
_ آره
+ ازش میترسی ؟
_ یکم
+ پس میرم میکشمش که دیگه از این غلطا نکنه
_ عهههه، دیوونه شدی ؟ چرا همش دنبال جنگ و کشتنی؟
+ باشه
_ من دیگه میرم به مسابقات ، امروز روز آزمون جاودانه
و رفتم اونجا
همه توی حیات بودن رفتم اونجا کنار پری بورا ، پری بورا خواهر پری دایین بود و خیلی با من بد بود
بورا : برای چی اومدی اینجا ؟ میتونی یکی از اضافی ها شی
دارو دسته اش هم بهم خندیدن ولی من اهمیت ندادم .
تمام پری ها دو دسته شده بودن ، دسته ی اول سمت پری دایین بودن و اون یکی هم سمت بورا ، یه من این وسط مونده بودم . مدیر آزمون گفت : توی جنگل ۹ تا هیولا وجود داره که باید بگیریدشون و توی این گوی ها بندازید ، نباید اونها رو بکشید .
همه: بله
گوه هارو گرفتیم
ارباب تهیونگ و پادشاه هم داشتن مارو نگاه میکردن .
مدیر مسابقه : کی جلو همه می ایسته؟
یهویی یکی هولم داد و پرت شدم جلو
مدیر : پس ارکیده جلوعه
ویو کوک
نمیتونستم تحمل کنم
خودمو نامرئی کردم رفتم اونجا و ارکیده رو انداختم جلو
ویو ارکیده
جلو تر از همه وارد جنگل شدیم که یه صدای غرش بلند شنیدم . حتما هیولا بود ، یعنی ممکن بود هر جایی کمین کرده باشه . آروم رفتم جلو و پری هاهم اومدن . همه از هم جدا شدیم ، اون هایی که طرف دایین بودن یه جا و اون هایی که طرف بورا بودن یه جای دیگه رفتن ، من هم تنها رفتم ،
ویو کوک
اون منو ندید و اومد نزدیکم، و آرون دور و بر رو دید و رفت ،
باید چیکار کنم ؟
حمایت ؟
۱.۲k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.