پارت ۲۳
پارت ۲۳
My idol is a part of me
آیدل من بخشی از وجودم
لینو به افکارش لبخندی زد و به سمت ماشینش رفت اون همش تو فکر دخترک بود اون پسر واقعا عاشقش شده بود شوک بزرگی که روز اول بهش وارد شد زیبایی آت کوتاهی موهاش و هر چیزی از ذهن پسرک عبور میکرد هضم این اتفاقات زمان زیادی برای پسرک میخواست پسرک خیلی فکرش درگیر بود باید از دوست دخترش جدا میشد هیچ کس نمیدونست اونا دارن آیدل میشن دارن رویاهاشون رو دنبال میکنن پسرک به سمت اتاقش رفت غرق در افکارش درحالی که مادرش داشت صداش میزد برای غذا به سمت اتاقش رفت غرق در افکار درحالی که نمیدونست کی چشماش به خواب عمیقی فرو رفت یعنی
عاشقش شدم:)
ویو آت
بعد از مدرسه به خونه برگشتم به موهام نگاه مردم و پوزخندی زدم آجوما داشت با تعجب بهم نگاه میکرد درسته برای همه باعث تعجب بود دختری که عاشق موهاش بود و جراعت دست زدن بهشون رو نداشت الان کوتاهشون کرده بود
آت :خنده داره نه
فکر کنم درس جدیدی که از این داستان گرفتیم این بود که از تغییر نترسیم:)
برای کلاس های بوکس با استادش تماس گرفت بعد از هماهنگی به اندام خوش فرمش نگاهی انداخت و گفت
آت :یعنی منم میتونیم یک آیدل ساده توی این جهان باشم لبخندی شیرین به تصوراتش زد و غرق در فکر به خواب عمیقی فرو رفت
ویو این هوپ
این هوپ:چرا چرا من بابا چرا(با داد)
باش:خفه شو پسره ی هرزه تا الانم از سرت زیادی بوده واقعا فکر کردی برام مهمی تو هم مثل مادرت میکشم
(فلش بک به ۴سال پیش)
(این داستان ادامه دارد و....)
توجه :این داستان بر اساس شیطان من نوشته شده است و این شخصیت و افراد خود شما هستین و فقط در تیزر فیک از اون اشخاص استفاده شده ممنون که تا اینجا تماشا کردین بریم برای پارت بعد 🖤
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم پستارو ویرایش دادم و اینو توی همشون نوشتم آیدی :@yuibfgvdswdfhvjt1234566789
My idol is a part of me
آیدل من بخشی از وجودم
لینو به افکارش لبخندی زد و به سمت ماشینش رفت اون همش تو فکر دخترک بود اون پسر واقعا عاشقش شده بود شوک بزرگی که روز اول بهش وارد شد زیبایی آت کوتاهی موهاش و هر چیزی از ذهن پسرک عبور میکرد هضم این اتفاقات زمان زیادی برای پسرک میخواست پسرک خیلی فکرش درگیر بود باید از دوست دخترش جدا میشد هیچ کس نمیدونست اونا دارن آیدل میشن دارن رویاهاشون رو دنبال میکنن پسرک به سمت اتاقش رفت غرق در افکارش درحالی که مادرش داشت صداش میزد برای غذا به سمت اتاقش رفت غرق در افکار درحالی که نمیدونست کی چشماش به خواب عمیقی فرو رفت یعنی
عاشقش شدم:)
ویو آت
بعد از مدرسه به خونه برگشتم به موهام نگاه مردم و پوزخندی زدم آجوما داشت با تعجب بهم نگاه میکرد درسته برای همه باعث تعجب بود دختری که عاشق موهاش بود و جراعت دست زدن بهشون رو نداشت الان کوتاهشون کرده بود
آت :خنده داره نه
فکر کنم درس جدیدی که از این داستان گرفتیم این بود که از تغییر نترسیم:)
برای کلاس های بوکس با استادش تماس گرفت بعد از هماهنگی به اندام خوش فرمش نگاهی انداخت و گفت
آت :یعنی منم میتونیم یک آیدل ساده توی این جهان باشم لبخندی شیرین به تصوراتش زد و غرق در فکر به خواب عمیقی فرو رفت
ویو این هوپ
این هوپ:چرا چرا من بابا چرا(با داد)
باش:خفه شو پسره ی هرزه تا الانم از سرت زیادی بوده واقعا فکر کردی برام مهمی تو هم مثل مادرت میکشم
(فلش بک به ۴سال پیش)
(این داستان ادامه دارد و....)
توجه :این داستان بر اساس شیطان من نوشته شده است و این شخصیت و افراد خود شما هستین و فقط در تیزر فیک از اون اشخاص استفاده شده ممنون که تا اینجا تماشا کردین بریم برای پارت بعد 🖤
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم پستارو ویرایش دادم و اینو توی همشون نوشتم آیدی :@yuibfgvdswdfhvjt1234566789
۱.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.