پارت 81
جیمین :بله!
ت :هیچی یادم رفت.
حرصی نگاه م کرد بعد سری به نشانه تأسف تکون داد و رفت.
با خنده در رو بستم که یکی از اون دخترا گفت:
_ ت میشه یه سوال کنم؟
ت : جان، بپرس.
- تو با استاد پارک چه نسبتی داری؟
ابروهام باال پرید. جولیا هم که داشت تو ساکش دنبال چیزی
می گشت خشک شده وایساد و نگاهم کرد. آب دهنم رو قورت
دادم و گفتم:
ت :چطور؟!
شونهای باال انداخت و گفت:
- بعد اون اتفاق تو دانشکده همه میدونیم که یه حسی هست فقط
موندیم هوسه یا عشقه!
سریع گفتم:
ت:عشقه!
همه با چشمهای متعجب نگاهم کردن که اون یکی دختره که
اسمش میا بود که تا حاال ساکت بود زد زیر خنده و بریده
میا :اونوقت... تو و استاد پارک.. پارک جیمین دیگه
اخم کردم گفتم:
ت:آره چشه مگه؟
اون یکی گفت:
- چش نیست دختر، امکان نداره!
دست به کمر پرسیدم:
ت:از چه نظر امکان نداره؟!
_استاد پارکی که من میشناسم توی دانشکده یه نگاه
کوتاه حتی به زیباترین دخترهای دانشکده همچنین استادهای زن
هم نمینداخت حاال بیاد عاشق دانشجوش بشه؟
از حرص دلم میخواست موهای تک تکشون رو بکنم که جولیا
به زبون اومد و گفت:
جولیا: فعلا که شده، منتهی شما چشم دیدن نداری
که اونها با خشم خواستن چیزی بگن که
سریع دست هام باال بردم و گفتم:
ت:بسه! اصال من اشتباه کردم، بیاین بریم برای نهار.
جولیا: سریع شیرجه به سمت در رفت که گفتم:
ت:آروم دختر، غذا که تموم نمیشه!
جولیا :تو که نمیدونی گرسنگی چه فشاری رو من داره.
ت :هیچی یادم رفت.
حرصی نگاه م کرد بعد سری به نشانه تأسف تکون داد و رفت.
با خنده در رو بستم که یکی از اون دخترا گفت:
_ ت میشه یه سوال کنم؟
ت : جان، بپرس.
- تو با استاد پارک چه نسبتی داری؟
ابروهام باال پرید. جولیا هم که داشت تو ساکش دنبال چیزی
می گشت خشک شده وایساد و نگاهم کرد. آب دهنم رو قورت
دادم و گفتم:
ت :چطور؟!
شونهای باال انداخت و گفت:
- بعد اون اتفاق تو دانشکده همه میدونیم که یه حسی هست فقط
موندیم هوسه یا عشقه!
سریع گفتم:
ت:عشقه!
همه با چشمهای متعجب نگاهم کردن که اون یکی دختره که
اسمش میا بود که تا حاال ساکت بود زد زیر خنده و بریده
میا :اونوقت... تو و استاد پارک.. پارک جیمین دیگه
اخم کردم گفتم:
ت:آره چشه مگه؟
اون یکی گفت:
- چش نیست دختر، امکان نداره!
دست به کمر پرسیدم:
ت:از چه نظر امکان نداره؟!
_استاد پارکی که من میشناسم توی دانشکده یه نگاه
کوتاه حتی به زیباترین دخترهای دانشکده همچنین استادهای زن
هم نمینداخت حاال بیاد عاشق دانشجوش بشه؟
از حرص دلم میخواست موهای تک تکشون رو بکنم که جولیا
به زبون اومد و گفت:
جولیا: فعلا که شده، منتهی شما چشم دیدن نداری
که اونها با خشم خواستن چیزی بگن که
سریع دست هام باال بردم و گفتم:
ت:بسه! اصال من اشتباه کردم، بیاین بریم برای نهار.
جولیا: سریع شیرجه به سمت در رفت که گفتم:
ت:آروم دختر، غذا که تموم نمیشه!
جولیا :تو که نمیدونی گرسنگی چه فشاری رو من داره.
۵.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.