من اومدم یه پارت جدید دیگ
عشق دختر باز من
پارت28
ویو ات
رسیدیم مدرسه، که بچه ها کوک رو دیدن اومدن طرفش.
سه بوم: سلام رفیق از دیدنت خوشحالم.
یونسو:اوهههه ات تبریک میدم.
که ات یهو با ناراحتی سرشو اورد پایین.
یونسو: چته ات.
ات: راستش..... کوک فردا میره.
یونسو: عع چرا.
کوک: چون حال مامانم خوب نشده.
ادمین: بچه ها درحال حرف زدن بودن که زنگ مدرسه خورد ات و کوک دست همو گرفتن و با بچه ها رفت داخل کلاس.
ویو کوک
رفتیم سر کلاس بعد 5مین دقت به معلم، ات پهلوم بود صورتمو سمتش چرخوندم، دیدم خوابه، نزدیکش شدم که زنگ خورد و.......
بله بچه ها
لب ات به کوک خورد.
معلم: اونجا چخبره.
کوک: هیچی داشتم بیدارش میکردم.
معلم: خوبه، روی درساتون تمرکز کنید خدافز.
ویو ات
دیشب از ذوق نخوابیدم وقتی اومدیم سرکلاس خوابم برد، و با صدای زنگ تفریح از جام پریدم که لبم به کوک خورد، و با صدای معلم به خودم اومدم.
کوک: ات حواسم نبود.
ات: مشکلی نیست(با خنده)
کوک: ات بیا امروزو جیم بزنیم میخوام یجارو بهت نشون بدم.
ات: باشه ولی کجا.
کوک: سوپرایزه.
ات: اوکی.
ویو کوک
میخواستم ات رو ببرم جایی که اولین بار داخل بچگی همو دیدیم، ولی این دفعه اخرین دیدارمونه.
کوک: رسیدیم چشاتو ببند.
ات: اوه، باشه.
بعد از دو دقیقه
کوک: میتونی چشاتو باز کنی.
ویو ات
وقتی چشامو باز کردم چشام گرد شد، ات؛: اینجا..... اخه چجور یادته.
کوک: یادم نمیره، اولین باری که با یه سلیطه اشنا شدم(خنده).
ات:(اخم)
کوک: شوخیدم.
ات: خنده
کوک: ات، میخوام یه چیزی بگم ولی قول بده بعدش یه سیلی بهم بزنی.(جوری گفت که باعث شد ات حس بدی پیدا کنه)
ات: چیشده.
کوک: ات میدونی اینجا درسته اولین باری بود که همو دیدم ولی قراره اخرین دیدارمون باشه، ات من تورو دوست نداشتم و الانم میخوام ازت جدا شم.
ات: عجب شوخی(خنده)
کوک:............
با سوکت کوک باعث شد خنده ات به غم تبدیل شه.
ات: جونگ کوک داری الکی میگی مگه نه(با بغض).
کوک:........
ات: اخه چرا(با گریه) مگ چیکارت کردم اینجوری منو بازی دادی(با زدن به روی بازو های کوک)
کوک دست های ات رو گرفت و ولش کردو رفت.
ویو کوک
تصمیم گرفتم که برم، تحمل اشک های ات رو نداشتم.
کوک درحال رفتن زنگ رد به عمه.
مامان کوک: الو.
کوک: همینو میخواستی نه بفرما حالا راحت شدی.(با داد)
گوشیو قطع کرد.
ویو ات
اگ کوک نباشه منم نیستم اخه چطور تونست، اوکی اینجوریه نه شاید کوک بتونه اینجارو ببینه ولی من نه.
گوشیو گذاشت روی ضبط ویدیو و تمام..........
.
بله ات خودشو کشت..
چرا انقد حمایتمون کمه؟
نظرتون رو بگید ♡♡
پارت28
ویو ات
رسیدیم مدرسه، که بچه ها کوک رو دیدن اومدن طرفش.
سه بوم: سلام رفیق از دیدنت خوشحالم.
یونسو:اوهههه ات تبریک میدم.
که ات یهو با ناراحتی سرشو اورد پایین.
یونسو: چته ات.
ات: راستش..... کوک فردا میره.
یونسو: عع چرا.
کوک: چون حال مامانم خوب نشده.
ادمین: بچه ها درحال حرف زدن بودن که زنگ مدرسه خورد ات و کوک دست همو گرفتن و با بچه ها رفت داخل کلاس.
ویو کوک
رفتیم سر کلاس بعد 5مین دقت به معلم، ات پهلوم بود صورتمو سمتش چرخوندم، دیدم خوابه، نزدیکش شدم که زنگ خورد و.......
بله بچه ها
لب ات به کوک خورد.
معلم: اونجا چخبره.
کوک: هیچی داشتم بیدارش میکردم.
معلم: خوبه، روی درساتون تمرکز کنید خدافز.
ویو ات
دیشب از ذوق نخوابیدم وقتی اومدیم سرکلاس خوابم برد، و با صدای زنگ تفریح از جام پریدم که لبم به کوک خورد، و با صدای معلم به خودم اومدم.
کوک: ات حواسم نبود.
ات: مشکلی نیست(با خنده)
کوک: ات بیا امروزو جیم بزنیم میخوام یجارو بهت نشون بدم.
ات: باشه ولی کجا.
کوک: سوپرایزه.
ات: اوکی.
ویو کوک
میخواستم ات رو ببرم جایی که اولین بار داخل بچگی همو دیدیم، ولی این دفعه اخرین دیدارمونه.
کوک: رسیدیم چشاتو ببند.
ات: اوه، باشه.
بعد از دو دقیقه
کوک: میتونی چشاتو باز کنی.
ویو ات
وقتی چشامو باز کردم چشام گرد شد، ات؛: اینجا..... اخه چجور یادته.
کوک: یادم نمیره، اولین باری که با یه سلیطه اشنا شدم(خنده).
ات:(اخم)
کوک: شوخیدم.
ات: خنده
کوک: ات، میخوام یه چیزی بگم ولی قول بده بعدش یه سیلی بهم بزنی.(جوری گفت که باعث شد ات حس بدی پیدا کنه)
ات: چیشده.
کوک: ات میدونی اینجا درسته اولین باری بود که همو دیدم ولی قراره اخرین دیدارمون باشه، ات من تورو دوست نداشتم و الانم میخوام ازت جدا شم.
ات: عجب شوخی(خنده)
کوک:............
با سوکت کوک باعث شد خنده ات به غم تبدیل شه.
ات: جونگ کوک داری الکی میگی مگه نه(با بغض).
کوک:........
ات: اخه چرا(با گریه) مگ چیکارت کردم اینجوری منو بازی دادی(با زدن به روی بازو های کوک)
کوک دست های ات رو گرفت و ولش کردو رفت.
ویو کوک
تصمیم گرفتم که برم، تحمل اشک های ات رو نداشتم.
کوک درحال رفتن زنگ رد به عمه.
مامان کوک: الو.
کوک: همینو میخواستی نه بفرما حالا راحت شدی.(با داد)
گوشیو قطع کرد.
ویو ات
اگ کوک نباشه منم نیستم اخه چطور تونست، اوکی اینجوریه نه شاید کوک بتونه اینجارو ببینه ولی من نه.
گوشیو گذاشت روی ضبط ویدیو و تمام..........
.
بله ات خودشو کشت..
چرا انقد حمایتمون کمه؟
نظرتون رو بگید ♡♡
۷.۸k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.