&( like crazy )&
&( like crazy )&
&( مثل دیوانه ها )&
part_³⁶
جیمین: چرا حسودی میکنی(خنده)
ا.ت: گفتم نه.. من میرم اسم دونگیان رو روی دیوار طراحی کنم
جیمین: باشه.. باشه تو حسود نیستی(خنده)
ا.ت: بسه دیگه بجای حرف بریم عروسکایی که باید گیر کنیم به سقف و گیر کن
جیمین: باشه
ا.ت رفت اسم دونگیان رو روی دیوار طراحی کرد و جیمین هم عروسکای صورتی و کوچیک رو به سقف اویزون کرد(نکته... جیمین چهارپایه گذاشته زیر پاش و عروسک هارم با میخ گیر کرده)
جیمین: من کارم تمام فقط برچسبای صورتی روی دیوار سفید مونده
ا.ت: من هنوز یکم از کارم مونده تو برو برچسبارو گیر کن تا من کارم تمام بشه
جیمین: اوکی
چند ساعت بعد....
ا.ت: جیمین تخت و بزار اون گوشه... یکم برو راست... نه برو چپ.... یکم برو سمت راست.... حالا
چپ... اها خوبه
جیمین: اوففف... بزار یکم استراحت کنم
ا.ت: خب فقط کمد میمونده که این دیوار هنوز رنگش کامل خشک نشده اونم بمونه برای فردا
جیمین: خوبه
جونگکوک: زن داداش.. جیمین کجایین
جیمین: توی اتاق بچه ایم
جونگکوک و تهیونگ خواستن برن اتاق بچرو ببینن که ا.ت رفت بیرون و در و بست
جیمین: چرا درو بستی (از پشته در)
ا.ت: تو خفه
جیمین: 😐
جونگکوک: وا چرا نمیزاره اتاق برادر زادمو ببینم
تهیونگ: راست میگه!
ا.ت: جرعت دارید تا قبل زایمان من بیاید توی این اتاق جفت پاتون رو میشکنم تا دوماه فلج شید مخصوصا تو جونگکوک اگه رفتی توی اتاق دخترم تا قبل از زایمانم نمیزارم با لیا ازدواج کنی
تهیونگ و جونگکوک: باشه حالا چرا عصبی میشی😐
ا.ت: حالا هم برید پایین واسه شام ماهم الان میایم
جونگکوک و تهیونگ: باشه
تهیونگ: راستی ا.ت بهت نگفتم قراره بابات و خواهرت بیان واسه شام اینجا
ا.ت: هورا پس اتاق بچرو به لیا نشون میدم
جیمین: ا.ت بیام بیرون
ا.ت: دهنتو ببیند الان میام تو
تهیونگ و جونگکوک:ما رفتیم پایین 😐
ا.ت: اوکی
ادامه دارد......
ادامه دارد..........
&( مثل دیوانه ها )&
part_³⁶
جیمین: چرا حسودی میکنی(خنده)
ا.ت: گفتم نه.. من میرم اسم دونگیان رو روی دیوار طراحی کنم
جیمین: باشه.. باشه تو حسود نیستی(خنده)
ا.ت: بسه دیگه بجای حرف بریم عروسکایی که باید گیر کنیم به سقف و گیر کن
جیمین: باشه
ا.ت رفت اسم دونگیان رو روی دیوار طراحی کرد و جیمین هم عروسکای صورتی و کوچیک رو به سقف اویزون کرد(نکته... جیمین چهارپایه گذاشته زیر پاش و عروسک هارم با میخ گیر کرده)
جیمین: من کارم تمام فقط برچسبای صورتی روی دیوار سفید مونده
ا.ت: من هنوز یکم از کارم مونده تو برو برچسبارو گیر کن تا من کارم تمام بشه
جیمین: اوکی
چند ساعت بعد....
ا.ت: جیمین تخت و بزار اون گوشه... یکم برو راست... نه برو چپ.... یکم برو سمت راست.... حالا
چپ... اها خوبه
جیمین: اوففف... بزار یکم استراحت کنم
ا.ت: خب فقط کمد میمونده که این دیوار هنوز رنگش کامل خشک نشده اونم بمونه برای فردا
جیمین: خوبه
جونگکوک: زن داداش.. جیمین کجایین
جیمین: توی اتاق بچه ایم
جونگکوک و تهیونگ خواستن برن اتاق بچرو ببینن که ا.ت رفت بیرون و در و بست
جیمین: چرا درو بستی (از پشته در)
ا.ت: تو خفه
جیمین: 😐
جونگکوک: وا چرا نمیزاره اتاق برادر زادمو ببینم
تهیونگ: راست میگه!
ا.ت: جرعت دارید تا قبل زایمان من بیاید توی این اتاق جفت پاتون رو میشکنم تا دوماه فلج شید مخصوصا تو جونگکوک اگه رفتی توی اتاق دخترم تا قبل از زایمانم نمیزارم با لیا ازدواج کنی
تهیونگ و جونگکوک: باشه حالا چرا عصبی میشی😐
ا.ت: حالا هم برید پایین واسه شام ماهم الان میایم
جونگکوک و تهیونگ: باشه
تهیونگ: راستی ا.ت بهت نگفتم قراره بابات و خواهرت بیان واسه شام اینجا
ا.ت: هورا پس اتاق بچرو به لیا نشون میدم
جیمین: ا.ت بیام بیرون
ا.ت: دهنتو ببیند الان میام تو
تهیونگ و جونگکوک:ما رفتیم پایین 😐
ا.ت: اوکی
ادامه دارد......
ادامه دارد..........
۸.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.