بیمار من :)«پارت نه»
«ویو ا/ت ..»
«دیگه دار شب میشه اما جیمین هنوز نیومد دارم نگرانش میشم یعنی اتفاقی افتاد نکنه باز کنترلش از دست داد تموم این افکار داشت مخمو میخورد داشتم فکر میکردم که در باز شد رفتم سمت در جیمین بود اما بوی شدید الکل میداد و حتا نمیتونست رو پاهاش وایس رفتم سمتش »
«ویو جیمین ..»
(رفتم بار هیچ کنترلی روی شات های میخوردم نداشتم فقط میخواستم این درد و حس فراموش کنم بعد چند ساعت به تاکسی برگشتم عمارت )
-جیمین !حالت خوب !؟این چه وضعی؟!چقدر مشروب خوردی !؟
+من !؟من مه مشروب نخوردم حالم توپ توپ (مستی )
-اره کاملا مشخص خوردی یا نه (کنایه طور )
-خیلی خوب برو بشین یه دارویی چیزی بیارم هوشیاری ات برگرد !
«ا/ت رفتم سمت آشپز خونه یه قرص برای جیمین اورد تا مستی از سرش بپره و داد به جیمین »
(چند دقیقه بعد…)
«به نظر میومد جیمین مستی از سرش پریذ دستش گذاشت رو سرش »
+ایششش لعنتی !چرا آنقدر سرم درد میکنه !؟(کلافه)
-چون اندازه یه کامیون مشروب خوردی !
«جیمین خندی ریزی کرد و بعد بلند شد اومد سمت ا/ت»
+به نظرت چرا آنقدر خوردم !؟هوم !؟
«جیمین هی به ا/ت نزدیک میشد ا/ت میرفت عقب تا خورد به دیوار جیمین با دستاش ا/ت بین خودش و دیوار اسیر کرد »
+نگفتی !بع نظرت چرا آنقدر مشروب خوردم !؟به نظرت چرا آنقدر داغونم !؟چرا دیشب اون حرف بهت زدم !؟بع نظرت چرا !؟
-جی..جیم.. جیمین ..ف..فکر کنم مستی برو بخواب !
+نه کاملا هوشیارم !ا/ت واقعا نمیفهمی یا خودت زدی به نفهمی !؟
-م..من..منظور..منظورت چیه!؟
+واقعا نمیفهمی !؟واقعا نمیفهمی بخاطر تو آنقدر مشروب خوردم واقعا نمیفهمی وقتی کنارتم خوشحالم و حالم خوب و از این که نگرانم میشی ذوق میکنم نمیفهمی مثل دیونه ها شدن بخاطر این که این لعنتی فراموش کنم و یکم آروم شم این هم مشروب خوردم اما بازم ..بازم اون حس درد پیداش شد !
-جیمین میخوای بگی..
+اره عاشقتم عاشقتم شدم مثل دیونه ها عاشقت شدم چون میدونم فقط منم که تو رو فراتر از یه دوست میبینم بیشتر عذاب میکشم وقتی میدونم تو دوستم ندارم اما من دیونت شدم تمام وجودم درد میگیر (بغض )
-از..از کجا میدونی من تورو فراتر از یع دوست نمیبینم !؟
+چیه…
«حرف جیمین با قرار گرفت لبای ا/ت رو لباش قط شد جیمین از تعجب پلک هم نمیزد »
«هیچ کنترلی رو کارم نداشتم اما میدونستم الان میخوام ببوسمش میتونستم حس کنم از تعجب نفس هم نمیکشه بعد چند دقیقه ازش جدا شدم »
-دوست دارم ..جیمیناا(لبخند)
«جیمین بهم لبخند زد دستش گذاشت رو گردنم منو نزدیک خودش کرد لبامو بوسید خیلی آروم و رومانتیک میبوسید بعد چند مین ازم جدا شد »
+من خیلی خیلی خیلی بیشتر دوست دارم (لبخند)
-خیله خوب حالا اگه میشه برو عقب یک ساعت منو اینجا اسیر کردی(خند)
+مجبورم شدم وگرنه تو درست به حرفامو گوش نمیدادی(خند)
ادامه دارد….
«دیگه دار شب میشه اما جیمین هنوز نیومد دارم نگرانش میشم یعنی اتفاقی افتاد نکنه باز کنترلش از دست داد تموم این افکار داشت مخمو میخورد داشتم فکر میکردم که در باز شد رفتم سمت در جیمین بود اما بوی شدید الکل میداد و حتا نمیتونست رو پاهاش وایس رفتم سمتش »
«ویو جیمین ..»
(رفتم بار هیچ کنترلی روی شات های میخوردم نداشتم فقط میخواستم این درد و حس فراموش کنم بعد چند ساعت به تاکسی برگشتم عمارت )
-جیمین !حالت خوب !؟این چه وضعی؟!چقدر مشروب خوردی !؟
+من !؟من مه مشروب نخوردم حالم توپ توپ (مستی )
-اره کاملا مشخص خوردی یا نه (کنایه طور )
-خیلی خوب برو بشین یه دارویی چیزی بیارم هوشیاری ات برگرد !
«ا/ت رفتم سمت آشپز خونه یه قرص برای جیمین اورد تا مستی از سرش بپره و داد به جیمین »
(چند دقیقه بعد…)
«به نظر میومد جیمین مستی از سرش پریذ دستش گذاشت رو سرش »
+ایششش لعنتی !چرا آنقدر سرم درد میکنه !؟(کلافه)
-چون اندازه یه کامیون مشروب خوردی !
«جیمین خندی ریزی کرد و بعد بلند شد اومد سمت ا/ت»
+به نظرت چرا آنقدر خوردم !؟هوم !؟
«جیمین هی به ا/ت نزدیک میشد ا/ت میرفت عقب تا خورد به دیوار جیمین با دستاش ا/ت بین خودش و دیوار اسیر کرد »
+نگفتی !بع نظرت چرا آنقدر مشروب خوردم !؟به نظرت چرا آنقدر داغونم !؟چرا دیشب اون حرف بهت زدم !؟بع نظرت چرا !؟
-جی..جیم.. جیمین ..ف..فکر کنم مستی برو بخواب !
+نه کاملا هوشیارم !ا/ت واقعا نمیفهمی یا خودت زدی به نفهمی !؟
-م..من..منظور..منظورت چیه!؟
+واقعا نمیفهمی !؟واقعا نمیفهمی بخاطر تو آنقدر مشروب خوردم واقعا نمیفهمی وقتی کنارتم خوشحالم و حالم خوب و از این که نگرانم میشی ذوق میکنم نمیفهمی مثل دیونه ها شدن بخاطر این که این لعنتی فراموش کنم و یکم آروم شم این هم مشروب خوردم اما بازم ..بازم اون حس درد پیداش شد !
-جیمین میخوای بگی..
+اره عاشقتم عاشقتم شدم مثل دیونه ها عاشقت شدم چون میدونم فقط منم که تو رو فراتر از یه دوست میبینم بیشتر عذاب میکشم وقتی میدونم تو دوستم ندارم اما من دیونت شدم تمام وجودم درد میگیر (بغض )
-از..از کجا میدونی من تورو فراتر از یع دوست نمیبینم !؟
+چیه…
«حرف جیمین با قرار گرفت لبای ا/ت رو لباش قط شد جیمین از تعجب پلک هم نمیزد »
«هیچ کنترلی رو کارم نداشتم اما میدونستم الان میخوام ببوسمش میتونستم حس کنم از تعجب نفس هم نمیکشه بعد چند دقیقه ازش جدا شدم »
-دوست دارم ..جیمیناا(لبخند)
«جیمین بهم لبخند زد دستش گذاشت رو گردنم منو نزدیک خودش کرد لبامو بوسید خیلی آروم و رومانتیک میبوسید بعد چند مین ازم جدا شد »
+من خیلی خیلی خیلی بیشتر دوست دارم (لبخند)
-خیله خوب حالا اگه میشه برو عقب یک ساعت منو اینجا اسیر کردی(خند)
+مجبورم شدم وگرنه تو درست به حرفامو گوش نمیدادی(خند)
ادامه دارد….
۶.۵k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.