دو پارتی جونگین p1
تابع قوانین ویسگون، تابع قوانین جمهوری اسلامی
وقتی میفهمی بارداری
برگه آزمایش توی دستت رو از استرس فشار میدادی.. واقعی بود؟! باردار بودی؟! اونم از دوست صمیمی خودت؟! غیر قابل باور بود، جونگین واقعا تورو دوست صمیمی اش میدید، اما بعد از اینکه از روی شهوت باهم رابطه برقرار کردید دیگه مثل قبل نشدید و تقریبا قطع رابطه کرده بودید، حالا چجوری باید بهش میگفتی بارداری؟! اونم فقط با یکبار رابطه.. اصلا باور میکرد؟! اینقدر درون تفکراتت غرق شده بودی که متوجه نشدی کی و چطوری جلوی گاراژ جونگین رسیدی، قدم های آرومت رو به سمت در برداشتی، کرکره بالا بود پس فقط داخل رفتی و دنبال جونگین گشتی،پیداش کردی، داشت یک ماشین اسپرت رو برسی میکرد، با صدای آرومی گفتی
&سلام.. خیلی وقته ندیدمت
با ترس به سمت صدا برگشت
_ا.ت.. ترسوندیم
&عذر می خوام
_مشکلی نیست.. خوش آمدی
لبخندی زدی تا شاید بتونی استرس پشتش رو مخفی بکنی، درحالی که لباس های پخش و پلای روی کاناپه رو جمع میکرد گفت
_بیا بشین
بدون گفتن هیچ حرفی رفتی و روی کاناپه زرد رنگ نشستی
_خب چی می خوری؟!
داشت به سمتی میرفت که گفتی
&چیزی نمی خوام.. میشه بشینی؟! کار مهمی دارم
نگاه متعجبی بهت انداخت و سری تکان داد و رو به روت نشست
_سروپا گوشم
&ببین.. جونگین.. ما وقتی اشتباه میکنیم یه سری عواقب داره درسته؟!
_درسته.. خب؟!
&چی میشه اگه بگم.. اشتباه من و تو.. باعث به وجود آمدن یه انسان دیگه شده
چند بار پلک زد و با لحن منگی گفت
_متوجه نشدم
&دارم بهت میگم حامله ام
بعد از آنالیز حرفت خنده بلندی سر داد
_مسخره میکنی ا.ت؟!
جواب آزمایش مچاله شده رو روی میز قرار دادی
_شوخی نکن..
#استری_کیدز
#جونگین
وقتی میفهمی بارداری
برگه آزمایش توی دستت رو از استرس فشار میدادی.. واقعی بود؟! باردار بودی؟! اونم از دوست صمیمی خودت؟! غیر قابل باور بود، جونگین واقعا تورو دوست صمیمی اش میدید، اما بعد از اینکه از روی شهوت باهم رابطه برقرار کردید دیگه مثل قبل نشدید و تقریبا قطع رابطه کرده بودید، حالا چجوری باید بهش میگفتی بارداری؟! اونم فقط با یکبار رابطه.. اصلا باور میکرد؟! اینقدر درون تفکراتت غرق شده بودی که متوجه نشدی کی و چطوری جلوی گاراژ جونگین رسیدی، قدم های آرومت رو به سمت در برداشتی، کرکره بالا بود پس فقط داخل رفتی و دنبال جونگین گشتی،پیداش کردی، داشت یک ماشین اسپرت رو برسی میکرد، با صدای آرومی گفتی
&سلام.. خیلی وقته ندیدمت
با ترس به سمت صدا برگشت
_ا.ت.. ترسوندیم
&عذر می خوام
_مشکلی نیست.. خوش آمدی
لبخندی زدی تا شاید بتونی استرس پشتش رو مخفی بکنی، درحالی که لباس های پخش و پلای روی کاناپه رو جمع میکرد گفت
_بیا بشین
بدون گفتن هیچ حرفی رفتی و روی کاناپه زرد رنگ نشستی
_خب چی می خوری؟!
داشت به سمتی میرفت که گفتی
&چیزی نمی خوام.. میشه بشینی؟! کار مهمی دارم
نگاه متعجبی بهت انداخت و سری تکان داد و رو به روت نشست
_سروپا گوشم
&ببین.. جونگین.. ما وقتی اشتباه میکنیم یه سری عواقب داره درسته؟!
_درسته.. خب؟!
&چی میشه اگه بگم.. اشتباه من و تو.. باعث به وجود آمدن یه انسان دیگه شده
چند بار پلک زد و با لحن منگی گفت
_متوجه نشدم
&دارم بهت میگم حامله ام
بعد از آنالیز حرفت خنده بلندی سر داد
_مسخره میکنی ا.ت؟!
جواب آزمایش مچاله شده رو روی میز قرار دادی
_شوخی نکن..
#استری_کیدز
#جونگین
۱۲.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.