(عشق در مدرسه) پارت ۴
از زبان ات
با بچه ها رفتیم بیرون پسره خرررر فک کرده کیه که داره منو تهدید میکنه حسابشو میرسم بزار چه نقشه هایی براش دارم پسره خنگ هنوز منو نشناختی(خواهرم به نظرم تو تهیونگ رو نشناختی😂)
رفتیم سر کلاس بعدی این یکی که بد نبود ببینم این یکی استادمون کیه رفتیم داخل کلاس پسره همین تهیونگ همش با یه اخم ترسناک داشت بهم نگاه میکرد منم چشمامو درشت کردم و چشم غره رفتم براش و رفتم سر جام نشستم.....
استاد اومد داخل یه مرد میانسال بود نمیدونم چرا یهو کرمان گرفت اذیتش کنم به بچه ها گفتم
@نه ات این سومین مدرسه ای هست که ما عوض کردیم دوباره اخراج میشیا
_نه بابا حواسم هست
&هر غلطی میخوای بکنی بکن فقط مارو وارد بازیات نکن
_خیلی خب بابا شما فقط نگاه کنین و پاره بشین ازخنده
استاد داشت درس میداد رفته بود پای تخته وقتی حواسش نبود یه مار پلاستیکی همراه خودم آورده بودم وقتی حواسش نبود انداختمش رو صندلیش خداروشکر خایمال تو کلاس نداشتیم کسی لوم نداد ولی وقتی تموم شد اومد بشینه که چشمش افتاد به صندلی اصلا فک نمیکردم اینقدر ترسو باشه صندلی رو پرت کرد کنار و ماره هم حرکت کرد و همه جیغ زدن بعد اینکه همه حاسشون پرت شد رفتم و یواش برش داشتم و گذاشتمش تو کیفم علامت( استادشون £)
£کار کی بود(داد)
بدون هیچ ترسی خیلی ریلکس
_کار من بود
£چرا اینکارو کردی خانوم ات
_دلم خواست
£پاشو بیا اینجا(داد)
رفتم پیشش وایسادم
£یا همین الان جلوی بچه ها زانو میزنی و معذرت خواهی میکنی یا دستتو بیار جلو و من با خط کش....
نزاشتم ادامه حرفشو بزنه و دستمو بردم جلو که با خط کش بزنه هه فک کردی اینقدر بدبختم که از تو معذرت خواهی کنم نه اشتباه فک کردی من مغرور تر از این حرفام
£دختره بی ادب(زیر لب)
خط کششو برداشت و خیلی محکم میزد رو دستم خیلی درد داشت ولی تحمل کردم و با یه پوزخند خیلی مسخره نگاش میکردم بلاخره تموم شد
£برو بشین بار اخرته از این غلطا میکنی وگرنه دیگه سر کلاس من نیا
رفتم و نشستم خیلی ریلکس پامو انداختم رو پاهام که حرصش درومد تا اومد ادامه درس رو بده زنگ خورد و اولین نفر از کلاس رفتم بیرون و منتظر بچه ها بودم تا بیان
با بچه ها رفتیم بیرون پسره خرررر فک کرده کیه که داره منو تهدید میکنه حسابشو میرسم بزار چه نقشه هایی براش دارم پسره خنگ هنوز منو نشناختی(خواهرم به نظرم تو تهیونگ رو نشناختی😂)
رفتیم سر کلاس بعدی این یکی که بد نبود ببینم این یکی استادمون کیه رفتیم داخل کلاس پسره همین تهیونگ همش با یه اخم ترسناک داشت بهم نگاه میکرد منم چشمامو درشت کردم و چشم غره رفتم براش و رفتم سر جام نشستم.....
استاد اومد داخل یه مرد میانسال بود نمیدونم چرا یهو کرمان گرفت اذیتش کنم به بچه ها گفتم
@نه ات این سومین مدرسه ای هست که ما عوض کردیم دوباره اخراج میشیا
_نه بابا حواسم هست
&هر غلطی میخوای بکنی بکن فقط مارو وارد بازیات نکن
_خیلی خب بابا شما فقط نگاه کنین و پاره بشین ازخنده
استاد داشت درس میداد رفته بود پای تخته وقتی حواسش نبود یه مار پلاستیکی همراه خودم آورده بودم وقتی حواسش نبود انداختمش رو صندلیش خداروشکر خایمال تو کلاس نداشتیم کسی لوم نداد ولی وقتی تموم شد اومد بشینه که چشمش افتاد به صندلی اصلا فک نمیکردم اینقدر ترسو باشه صندلی رو پرت کرد کنار و ماره هم حرکت کرد و همه جیغ زدن بعد اینکه همه حاسشون پرت شد رفتم و یواش برش داشتم و گذاشتمش تو کیفم علامت( استادشون £)
£کار کی بود(داد)
بدون هیچ ترسی خیلی ریلکس
_کار من بود
£چرا اینکارو کردی خانوم ات
_دلم خواست
£پاشو بیا اینجا(داد)
رفتم پیشش وایسادم
£یا همین الان جلوی بچه ها زانو میزنی و معذرت خواهی میکنی یا دستتو بیار جلو و من با خط کش....
نزاشتم ادامه حرفشو بزنه و دستمو بردم جلو که با خط کش بزنه هه فک کردی اینقدر بدبختم که از تو معذرت خواهی کنم نه اشتباه فک کردی من مغرور تر از این حرفام
£دختره بی ادب(زیر لب)
خط کششو برداشت و خیلی محکم میزد رو دستم خیلی درد داشت ولی تحمل کردم و با یه پوزخند خیلی مسخره نگاش میکردم بلاخره تموم شد
£برو بشین بار اخرته از این غلطا میکنی وگرنه دیگه سر کلاس من نیا
رفتم و نشستم خیلی ریلکس پامو انداختم رو پاهام که حرصش درومد تا اومد ادامه درس رو بده زنگ خورد و اولین نفر از کلاس رفتم بیرون و منتظر بچه ها بودم تا بیان
۳۳.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.