Part8🍴
Part8🍴
(مرحله دوم)
جلو آینه خودشو چک کرد و سری تکون داد (اسلاید ۴)
داشت به یه قرار از پیش تعیین شده میرفت
اما نه با یه ادمه غریبه همونطور که گفتم
خاندان ریشه و اصلیت رو مشخص میکنه
و اونم کسی جز پسر عمویه نچسب و خود شیفته اش نبود
یه هفته پیش این قرار گذاشته شده بود
به این دلیل که سن ازدواجه و وارثان مافیا مثل مردم عادی نمیتونن از دستش فرار کنن بدون تبعیض
تلفن و کیفش رو برداشت و برایه اخرین بار خونشو چک کرد...
دره واحد باز کرد که
اولش کمی تعجب زده نگاه کرد و دوباره نگاهی به خودش و دوباره نگاهی ای به دسته گل کرد ( اسلاید سه)
نگاهی به دست هایه پر تتو نگهدارنده دسته گل کرد که چهره کوک پشتش پیدا شد (اسلاید دو)
کیفش از دستش افتاد زمین و با تعجب به کوک نگاه کرد
کوک هم نگاهی به سر و وعضش انداخت
𝐤𝐨𝐨𝐤: مشکلی دارم؟
𝐚, 𝐭: امروز خیلی متفاوتی جناب جئون
𝐤𝐨𝐨𝐤: ترجیح میدم بهم بگی کوک (لبخند)
𝐚, 𝐭: ترجیح میدم بهت بگم چند چهره
کوک دسته گل به طرفه ا/ت پرتاب کرد و ا/ت دو دستی تو دلش دریافت کرد
کوک دستشو داخل جیبش گذاشته و گفت
𝐤𝐨𝐨𝐤: برات به پیشنهاد وسوسه انگیز دارم
𝐚, 𝐭: بهتره وقتمو نگیری کار دارم
𝐤𝐨𝐨𝐤: در هر صورت امروز رو با من وقت بگذرون
و چشمکی به ا/ت زد
ا/ت با شنیده این جمله دسته گل پرت کرد به سمته کوک و کوک کنار زد و خارج شد و کوک دنبالش رفت
𝐤𝐨𝐨𝐤: وسوسه انگیز نبودد(داد)
𝐚, 𝐭: اصلا (اروم)
کوک دنبال ا/ت رفت و دستشو گرفت
𝐤𝐨𝐨𝐤: اگه باهام بیای یکاری میکنم حداکثر تا دو سال دیگه هم قرار از پیش تعیین شده نری بدون هیچ فشاری
ا/ت نگاه مشکوکی به کوک کرد
𝐚, 𝐭: اونوقت چجوری
𝐤𝐨𝐨𝐤:به قول خودت منم یکی از اون کله گنده هام همه کیس هایه مد نظر باباتو سی.. ک میکنم
𝐚, 𝐭 ویو :
یکم دو دل شدم اون واقعا کله گنده تر از این چیزا بود من برایه احترامی که واسه بابام دارم به این قرار ها میرم اینطوری هم خودم راحت میشم هم به بابام بر نمیخوره دوباره نگاهی به این پلنگ صورتی انداختم و سرمو تکون دادم
𝐚, 𝐭: بسیار خب!،
(مرحله دوم)
جلو آینه خودشو چک کرد و سری تکون داد (اسلاید ۴)
داشت به یه قرار از پیش تعیین شده میرفت
اما نه با یه ادمه غریبه همونطور که گفتم
خاندان ریشه و اصلیت رو مشخص میکنه
و اونم کسی جز پسر عمویه نچسب و خود شیفته اش نبود
یه هفته پیش این قرار گذاشته شده بود
به این دلیل که سن ازدواجه و وارثان مافیا مثل مردم عادی نمیتونن از دستش فرار کنن بدون تبعیض
تلفن و کیفش رو برداشت و برایه اخرین بار خونشو چک کرد...
دره واحد باز کرد که
اولش کمی تعجب زده نگاه کرد و دوباره نگاهی به خودش و دوباره نگاهی ای به دسته گل کرد ( اسلاید سه)
نگاهی به دست هایه پر تتو نگهدارنده دسته گل کرد که چهره کوک پشتش پیدا شد (اسلاید دو)
کیفش از دستش افتاد زمین و با تعجب به کوک نگاه کرد
کوک هم نگاهی به سر و وعضش انداخت
𝐤𝐨𝐨𝐤: مشکلی دارم؟
𝐚, 𝐭: امروز خیلی متفاوتی جناب جئون
𝐤𝐨𝐨𝐤: ترجیح میدم بهم بگی کوک (لبخند)
𝐚, 𝐭: ترجیح میدم بهت بگم چند چهره
کوک دسته گل به طرفه ا/ت پرتاب کرد و ا/ت دو دستی تو دلش دریافت کرد
کوک دستشو داخل جیبش گذاشته و گفت
𝐤𝐨𝐨𝐤: برات به پیشنهاد وسوسه انگیز دارم
𝐚, 𝐭: بهتره وقتمو نگیری کار دارم
𝐤𝐨𝐨𝐤: در هر صورت امروز رو با من وقت بگذرون
و چشمکی به ا/ت زد
ا/ت با شنیده این جمله دسته گل پرت کرد به سمته کوک و کوک کنار زد و خارج شد و کوک دنبالش رفت
𝐤𝐨𝐨𝐤: وسوسه انگیز نبودد(داد)
𝐚, 𝐭: اصلا (اروم)
کوک دنبال ا/ت رفت و دستشو گرفت
𝐤𝐨𝐨𝐤: اگه باهام بیای یکاری میکنم حداکثر تا دو سال دیگه هم قرار از پیش تعیین شده نری بدون هیچ فشاری
ا/ت نگاه مشکوکی به کوک کرد
𝐚, 𝐭: اونوقت چجوری
𝐤𝐨𝐨𝐤:به قول خودت منم یکی از اون کله گنده هام همه کیس هایه مد نظر باباتو سی.. ک میکنم
𝐚, 𝐭 ویو :
یکم دو دل شدم اون واقعا کله گنده تر از این چیزا بود من برایه احترامی که واسه بابام دارم به این قرار ها میرم اینطوری هم خودم راحت میشم هم به بابام بر نمیخوره دوباره نگاهی به این پلنگ صورتی انداختم و سرمو تکون دادم
𝐚, 𝐭: بسیار خب!،
۱.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.