داستان فرار از عشق
داستان فرار از عشق
قسمت اول: از زبان الفا: مثل همیشه جنگ بین امگا ها و الفا ها هست اما برای صلحشون یک امگا به پدر من دادن و بگم پدر من پادشاه الفا ها هستش منم شاه دوخته این سرزمین هستم و من یانگ می هستم نمیدونم چرا ولی من دوست ندارم که برده داشته باشم نمیدونم چرا پدر من گفت هر شاه دوخت باید یه برده داشته باشد شاید پدر فکر کنه که این برده من هست اما من برای من مثل یک دوست است که کمک من کند رفتم تویی اتاق سیاه جای که امگا بود
یانگ می: سلام امگا
هیون: تو الفا هستی
یانگ می: بله من الفا هستم اسم تو چیست؟
هیون: اسم من هیون هست و تو........
یانگ می: میدونی من کی هستم یا نه
هیون: تو هم مثل همون الفا ها هستی که خانواده من رو کشت
یانگ می: جد شما هم کم به من بدی نکرده ها (با حالتی سرد)
هیون: حالا خوب که چی تو کی هستی؟........
یانگ می: من شاه دوخته الفا ها هستم و فکر کنم تو هم باید برده ی من باشی
هیون: چیییی من برده ی کسی نیست من مال خودم هستم
پایان قسمت اول ♡
قسمت اول: از زبان الفا: مثل همیشه جنگ بین امگا ها و الفا ها هست اما برای صلحشون یک امگا به پدر من دادن و بگم پدر من پادشاه الفا ها هستش منم شاه دوخته این سرزمین هستم و من یانگ می هستم نمیدونم چرا ولی من دوست ندارم که برده داشته باشم نمیدونم چرا پدر من گفت هر شاه دوخت باید یه برده داشته باشد شاید پدر فکر کنه که این برده من هست اما من برای من مثل یک دوست است که کمک من کند رفتم تویی اتاق سیاه جای که امگا بود
یانگ می: سلام امگا
هیون: تو الفا هستی
یانگ می: بله من الفا هستم اسم تو چیست؟
هیون: اسم من هیون هست و تو........
یانگ می: میدونی من کی هستم یا نه
هیون: تو هم مثل همون الفا ها هستی که خانواده من رو کشت
یانگ می: جد شما هم کم به من بدی نکرده ها (با حالتی سرد)
هیون: حالا خوب که چی تو کی هستی؟........
یانگ می: من شاه دوخته الفا ها هستم و فکر کنم تو هم باید برده ی من باشی
هیون: چیییی من برده ی کسی نیست من مال خودم هستم
پایان قسمت اول ♡
۲.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.