پارت۳۰....فیک کوک
.
.
ت:انگارتو قصد دیوونه کردنمو داری
+:چ.چیکار میکنید؟
ت:هیس...برای ی ثانیم شده رسمی نباش!
+:ولم کن الان یکی میبینه
ت:ببینه مگه چی میشه؟
+:تهیونگ متو...
ت:شنیدن کلمه تهیونگ از دهن تو ارامش بخشه
+:تهی.ونگ و.ول.م کن ح.حالت تهوع گرفتم..
دست تهیونگ رو پس زدم(گوه خوردی) و سریع رفتم بالا حالم داشت بهم میخورد کا بالا اوردم بعد ی ابی به دست و صورتم زدم و اومدم بیرون که دیدم تهیونگ نشسته رو تختم
+:ارباب لطفا پاشید برید
ت:باز که رسمی شدی؟چرا باهام راحت نیستی؟
+:هع تو قاتل شوهر منی قاتل پدر بچه ی تو شکمم بعد میخوای باهات راحت باشم؟(بغض و داد)
خودمو زدم به اون راه که مثلا نمیدونم کوک زندس و الکی بغض کردم
ت:مگه من چیم از کوک کمتره؟هان؟صاحب تو و بچه ی تو شکمت منم من از کوکم بهتر ازش مراقبت میکنم
+:نمیفهمی یاخودتو زدی به اون راه؟ این بچه از خون و جون کوکه!
ت:که اینطور...باشه خودت خواستی پس بچه تو شکمتو سقط میکنمو بچه ای که از خون و جون خودمه رو جاش میزارم
+:اجازه این کارو بهت نمیدم
ت:کسی اجازه نخواست..چرا چرا وقتی میخوام یکم باهات خوب باشم میزنی تو ذوقم هان؟
+:واقعا ی تختت کمه!تو قاتل همسرمی تو دوست دختر داری تو مافیایی میفهمی؟
ت:اینا مگه مهمه مهم اینه که مثل صگ دوست دارم ات میفهمی؟از این که با یکی ببینمت دیوونه میشم(عربده)
+:لطفا حسی که بهم داری رو از بین ببر کیم چون من یکی دیگرو دوس دارم
ویوادمین:
تهیونگ گریش گرفت و از اتاق ات خارج شد رفت اتاق خودش درو قفل کرد و از عصبانیت دستشو مشت کردو کوبوند به دیوار توری که صداش تو کل عمارت پخش شده بود مثل دبیرستانیایی بود که شکست عشقی خورده بودن اومد و نشست پشت در و ی عربده ببند کشید که ات سریع از اتاق خودش اومد بیرون
+:تهیونگ د.درو باز کن
ت:برو از اینجا(گریه)
+:بچه شدی درو باز کن حرف بزنیم
ت:مگه حرفی موند؟هرچی خواستی بارم کردی من همه اینارو از روعشقی که بهت دارم انجام دادم(گریه)
ویوات:
ته لجبازه برای همین رفتم پیش اجوما و کلید یدک اتاقشو گرفتم در اتاق ته رو باز کردم دیدم بغل تخت نشسته و داره سوجو میخوره سریع رفتم پیشش و سرشو بغل گرفتم
+:هیس گریه نکن تهیونگ اروم باش
ت:مطمئن شدم قصد دیوونه کردن منو داری(مست و بغض)
+:تهیونگ درسته یکی دیگرو دوس دارم اما نمیتونم اجازه بدم بخاطرم اینطور گریه کنی!الانم بیا رو تخت بخواب
ت:برات مهمم؟
+:اوهوم
ت:امشب رو میخوام تو بغل تو بخوابم!
+:قول بده دیگه گریه نمیکنی تا بزارم بخوابی
ت:قول......
به گزارش ی عنی پارت ۳۰ و۳۱ پاک شده بود الان دوباره میزارم
.
ت:انگارتو قصد دیوونه کردنمو داری
+:چ.چیکار میکنید؟
ت:هیس...برای ی ثانیم شده رسمی نباش!
+:ولم کن الان یکی میبینه
ت:ببینه مگه چی میشه؟
+:تهیونگ متو...
ت:شنیدن کلمه تهیونگ از دهن تو ارامش بخشه
+:تهی.ونگ و.ول.م کن ح.حالت تهوع گرفتم..
دست تهیونگ رو پس زدم(گوه خوردی) و سریع رفتم بالا حالم داشت بهم میخورد کا بالا اوردم بعد ی ابی به دست و صورتم زدم و اومدم بیرون که دیدم تهیونگ نشسته رو تختم
+:ارباب لطفا پاشید برید
ت:باز که رسمی شدی؟چرا باهام راحت نیستی؟
+:هع تو قاتل شوهر منی قاتل پدر بچه ی تو شکمم بعد میخوای باهات راحت باشم؟(بغض و داد)
خودمو زدم به اون راه که مثلا نمیدونم کوک زندس و الکی بغض کردم
ت:مگه من چیم از کوک کمتره؟هان؟صاحب تو و بچه ی تو شکمت منم من از کوکم بهتر ازش مراقبت میکنم
+:نمیفهمی یاخودتو زدی به اون راه؟ این بچه از خون و جون کوکه!
ت:که اینطور...باشه خودت خواستی پس بچه تو شکمتو سقط میکنمو بچه ای که از خون و جون خودمه رو جاش میزارم
+:اجازه این کارو بهت نمیدم
ت:کسی اجازه نخواست..چرا چرا وقتی میخوام یکم باهات خوب باشم میزنی تو ذوقم هان؟
+:واقعا ی تختت کمه!تو قاتل همسرمی تو دوست دختر داری تو مافیایی میفهمی؟
ت:اینا مگه مهمه مهم اینه که مثل صگ دوست دارم ات میفهمی؟از این که با یکی ببینمت دیوونه میشم(عربده)
+:لطفا حسی که بهم داری رو از بین ببر کیم چون من یکی دیگرو دوس دارم
ویوادمین:
تهیونگ گریش گرفت و از اتاق ات خارج شد رفت اتاق خودش درو قفل کرد و از عصبانیت دستشو مشت کردو کوبوند به دیوار توری که صداش تو کل عمارت پخش شده بود مثل دبیرستانیایی بود که شکست عشقی خورده بودن اومد و نشست پشت در و ی عربده ببند کشید که ات سریع از اتاق خودش اومد بیرون
+:تهیونگ د.درو باز کن
ت:برو از اینجا(گریه)
+:بچه شدی درو باز کن حرف بزنیم
ت:مگه حرفی موند؟هرچی خواستی بارم کردی من همه اینارو از روعشقی که بهت دارم انجام دادم(گریه)
ویوات:
ته لجبازه برای همین رفتم پیش اجوما و کلید یدک اتاقشو گرفتم در اتاق ته رو باز کردم دیدم بغل تخت نشسته و داره سوجو میخوره سریع رفتم پیشش و سرشو بغل گرفتم
+:هیس گریه نکن تهیونگ اروم باش
ت:مطمئن شدم قصد دیوونه کردن منو داری(مست و بغض)
+:تهیونگ درسته یکی دیگرو دوس دارم اما نمیتونم اجازه بدم بخاطرم اینطور گریه کنی!الانم بیا رو تخت بخواب
ت:برات مهمم؟
+:اوهوم
ت:امشب رو میخوام تو بغل تو بخوابم!
+:قول بده دیگه گریه نمیکنی تا بزارم بخوابی
ت:قول......
به گزارش ی عنی پارت ۳۰ و۳۱ پاک شده بود الان دوباره میزارم
۴.۷k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.