مردی پشت نقاب قسمت اول (پارت۵)
شوگا:اووووو پس آخر هفته میریم جزیره ی ججو تا پیشاپیش جشن بگیریم
رزی:بریم ججو؟ اوم ولی چطوره ۱ روزه بریم و برگردیم
شوگا:چطوری نداره حالا اگر هم نشد بریم اونجا ۱ شب اینجا بمونیم
رزی:ای شیطون بهت که گفته بودم تا عروسی نکنیم نمیشه باهم باشیم
شوگا:آه ظاهرت مثل قرن ۲۲ اما افکارت ماله احد دبیبوسته خیله خب شام رو باهم بخوریم؟
رزی:نچ نمیشه با میا مصاحبه دارم
شوگا:میاچونگ؟
رزی:اوهوم
شوگا:بلاخره باهاش قرار گذاشتی؟
یورا:هنوز نه گوشیشو جواب نمیده باید برم سالن کنسرتش باید تلاشمو بکنم
شوگا:اوه بیخود نیست بهت میگن رزی بلدوزر همین اخلاقت منو اسیر کرده
رزی لبخندی زد
رزی:باشه
شوگا:اگر با میاچو مصاحبه کنی حتما گوینده رادیو میشی یعنی برای شام هم همدیگه رو نمیبینیم؟ نه نمیشه
شوگا صورتش رو آورد جلو
رزی:اوم نه
بعد به اطراف نگاه کرد و صورت شوگارو گرفت بوسید شوگا خندید
شوگا:بریم
بعدش هم رفتن
(عمه ی جونگ کوک و مادرش رو نشون میدم با ع.ج م.ج)
ع.ج از پله ها پایین اومد که دید م.ج از اتاق اومد بیرون
ع.ج:سلام
م.ج:تازه از خواب بیدار شدی؟
ع.ج:آره ساعت خوابم هنوز تنظیم نشده خیلی خستم
م.ج:الان ۳ ماه برگشتی کره
ع.ج:اوه واقعا سه ماه شد؟ وای خودت که میدونی من چقدر نازنازیم تو داری کجا میری؟
م.ج:یکم توی خیریه کار دارم توی این فکر بودم ناهار رو با وسوک(شوهرش) بخورم من دیگه برم
ع.ج:باشه
ویو شرکت دی ال:
یکی از مدیران:خب حالا من شروع میکنم ارائه تبلیغات برای نیمه ی دوم سال شعار ما در تبلیغات اینه چالش و جوانا صبر کنید ام و بخشی از
لی وقتی دید رئیس جئون(پدر جونگ کوک) اصلا نگاهش نکرد رفت سراغ بعدی
لی:و بعدی خب بله همینه لطفا یه لحظه...ام ببخشید
مدیران خودشون گرفته بود و پچ پچ میکردن
لی:ما میخوایم بازار های چین رو حدف بگیریم و.....با حدف قرار دادن بازار های چین میخوایم
رئیس جئون:شما لی سونگ جون مدیر بازاریابی هستید؟
لی:..ام بله قربان
رئیس جئون:همین ماه پیش ترفیع گرفتین درسته؟ و این اولین بار که دارین ارائه میدین
مدیر لی خم شد
لی:معذرت میخوام
رئیس جئون خندید
رئیس:همه از این اولین بارا دارن ظاهرتون نشون میده که حسابی آماده هستین پس راحت و با اعتماد به نفس باشید تا مشکلی پیش نیاد..یکم آب بنوشید
مدیر لی خم شد و هول شده بود سریع بطری آب رو برداشت و نوشید رئیس جون خندش گرفت مدیر لی سرفش گرفت مدیران همگی خندشون گرفته بود مدیر لی هم هی خم میشد همه دست زدن
لی:بازم معذرت میخوام من خیلی ممنون ممنونم
خانم جئون توی دفتر رئیس جئون نشسته بود منتظر
ادامه دارد......
رزی:بریم ججو؟ اوم ولی چطوره ۱ روزه بریم و برگردیم
شوگا:چطوری نداره حالا اگر هم نشد بریم اونجا ۱ شب اینجا بمونیم
رزی:ای شیطون بهت که گفته بودم تا عروسی نکنیم نمیشه باهم باشیم
شوگا:آه ظاهرت مثل قرن ۲۲ اما افکارت ماله احد دبیبوسته خیله خب شام رو باهم بخوریم؟
رزی:نچ نمیشه با میا مصاحبه دارم
شوگا:میاچونگ؟
رزی:اوهوم
شوگا:بلاخره باهاش قرار گذاشتی؟
یورا:هنوز نه گوشیشو جواب نمیده باید برم سالن کنسرتش باید تلاشمو بکنم
شوگا:اوه بیخود نیست بهت میگن رزی بلدوزر همین اخلاقت منو اسیر کرده
رزی لبخندی زد
رزی:باشه
شوگا:اگر با میاچو مصاحبه کنی حتما گوینده رادیو میشی یعنی برای شام هم همدیگه رو نمیبینیم؟ نه نمیشه
شوگا صورتش رو آورد جلو
رزی:اوم نه
بعد به اطراف نگاه کرد و صورت شوگارو گرفت بوسید شوگا خندید
شوگا:بریم
بعدش هم رفتن
(عمه ی جونگ کوک و مادرش رو نشون میدم با ع.ج م.ج)
ع.ج از پله ها پایین اومد که دید م.ج از اتاق اومد بیرون
ع.ج:سلام
م.ج:تازه از خواب بیدار شدی؟
ع.ج:آره ساعت خوابم هنوز تنظیم نشده خیلی خستم
م.ج:الان ۳ ماه برگشتی کره
ع.ج:اوه واقعا سه ماه شد؟ وای خودت که میدونی من چقدر نازنازیم تو داری کجا میری؟
م.ج:یکم توی خیریه کار دارم توی این فکر بودم ناهار رو با وسوک(شوهرش) بخورم من دیگه برم
ع.ج:باشه
ویو شرکت دی ال:
یکی از مدیران:خب حالا من شروع میکنم ارائه تبلیغات برای نیمه ی دوم سال شعار ما در تبلیغات اینه چالش و جوانا صبر کنید ام و بخشی از
لی وقتی دید رئیس جئون(پدر جونگ کوک) اصلا نگاهش نکرد رفت سراغ بعدی
لی:و بعدی خب بله همینه لطفا یه لحظه...ام ببخشید
مدیران خودشون گرفته بود و پچ پچ میکردن
لی:ما میخوایم بازار های چین رو حدف بگیریم و.....با حدف قرار دادن بازار های چین میخوایم
رئیس جئون:شما لی سونگ جون مدیر بازاریابی هستید؟
لی:..ام بله قربان
رئیس جئون:همین ماه پیش ترفیع گرفتین درسته؟ و این اولین بار که دارین ارائه میدین
مدیر لی خم شد
لی:معذرت میخوام
رئیس جئون خندید
رئیس:همه از این اولین بارا دارن ظاهرتون نشون میده که حسابی آماده هستین پس راحت و با اعتماد به نفس باشید تا مشکلی پیش نیاد..یکم آب بنوشید
مدیر لی خم شد و هول شده بود سریع بطری آب رو برداشت و نوشید رئیس جون خندش گرفت مدیر لی سرفش گرفت مدیران همگی خندشون گرفته بود مدیر لی هم هی خم میشد همه دست زدن
لی:بازم معذرت میخوام من خیلی ممنون ممنونم
خانم جئون توی دفتر رئیس جئون نشسته بود منتظر
ادامه دارد......
۱.۵k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.