زنگ خونه خورد از اونجایی که هیچکس رو ندارم بیاد دنبالم پی
زنگ خونه خورد از اونجایی که هیچکس رو ندارم بیاد دنبالم پیاده راهی خونه شدم .
یک کافه سر راه دیدم رفتم داخل کافه، یکی رامیون سفارش دادم از شانسم بارون گرفت سر راه رفتم چتر گرفتم و راهی شدم .
در خونه رو باز کردم انقدر خونه کثیف بود که میتونستی تار های عنکبوت رو پیدا کنی ؛ وارد اتاق شدم لباس هام را عوض کردم روی تخت افتادم و خوابیدم . گوشیم رو باز کردم رفتم تو گالری عکسای مامان و بابام رو با حسرت نگاه کردم بغض توی گلوم نشست در همین هنگام خوابم برد.
ادامه دارد......
یک کافه سر راه دیدم رفتم داخل کافه، یکی رامیون سفارش دادم از شانسم بارون گرفت سر راه رفتم چتر گرفتم و راهی شدم .
در خونه رو باز کردم انقدر خونه کثیف بود که میتونستی تار های عنکبوت رو پیدا کنی ؛ وارد اتاق شدم لباس هام را عوض کردم روی تخت افتادم و خوابیدم . گوشیم رو باز کردم رفتم تو گالری عکسای مامان و بابام رو با حسرت نگاه کردم بغض توی گلوم نشست در همین هنگام خوابم برد.
ادامه دارد......
۱۰.۸k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.