فیک لب دریا
میا:-
تهیونگ:+
.
[ساعت ۵ صبح به وقت کره]
امروز زود بیدار شدم و یه انرژیه خاصی دارم انگار اتفاق خوبی قراره بیوفته.پس تصمیم گرفتم روزمو خوب شروع کنم.رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون روتین پوستی مو انجام دادم لباس ورزشی پوشیدم و هدفون گزاشتم و از خونه زدم بیرون که یکم ورزش کنم،از اونجایی که دریا نزدیک خونم بود رفتم سمت ساحل و آهنگو گوش میدادم.
ویو تهیونگ
دیشب خیلی سمت شده بودم و حالم بد بود ولی امروز حالم خوبه به نظر اتفاق خوبی قراره بیوفته.حولمو برداشتم و رفتم حموم و یه دوش ۵ مینی گرفتم و اومدم بیرون یه قهوه خوردم و تصمیم گرفتم یکم ورزش کنم و قدم بزنم یه لباس راحت خنک پوشیدم از خونه زدم بیرون سمت دریا.
[ساعت۶:۳۰صبح به وقت کره]
-رسیدم به لب دریا با قمقمه ای که داشتم یکم آب خوردم و شروع به ورزش کردم
نزدیک دریا که شدم یه دختر دیدم که داره ورزش میکنه بدن خوش فرمی داشت تصمیم گرفتم برم و باهاش هم کلام شم
رفتم جلو و بهش سلام کردم .متوجه من شد و هدفونشو برداشت
-سلام.کاری داشتید
نه داشتم ورزش میکردم دیدم شماهم دارید ورزش میکنید گفتم باهم ورزش کنیم
-به نظرم خوبه
-وقتی دیدمش یه حس عجیبی داشتم نکنه این همون اتفاقه.پیشش احساس راحتی میکردم انگار خیلی وقته میشناسمش...
وقتی قیافشو دیدم یه احساس تو تمام بدنم حس کردم نکنه این همون اتفاقه.وقتی داشتم باهاش ورزش میکردم نمیتونستم لبخند نزنم
.....
ادامه دارد
تهیونگ:+
.
[ساعت ۵ صبح به وقت کره]
امروز زود بیدار شدم و یه انرژیه خاصی دارم انگار اتفاق خوبی قراره بیوفته.پس تصمیم گرفتم روزمو خوب شروع کنم.رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون روتین پوستی مو انجام دادم لباس ورزشی پوشیدم و هدفون گزاشتم و از خونه زدم بیرون که یکم ورزش کنم،از اونجایی که دریا نزدیک خونم بود رفتم سمت ساحل و آهنگو گوش میدادم.
ویو تهیونگ
دیشب خیلی سمت شده بودم و حالم بد بود ولی امروز حالم خوبه به نظر اتفاق خوبی قراره بیوفته.حولمو برداشتم و رفتم حموم و یه دوش ۵ مینی گرفتم و اومدم بیرون یه قهوه خوردم و تصمیم گرفتم یکم ورزش کنم و قدم بزنم یه لباس راحت خنک پوشیدم از خونه زدم بیرون سمت دریا.
[ساعت۶:۳۰صبح به وقت کره]
-رسیدم به لب دریا با قمقمه ای که داشتم یکم آب خوردم و شروع به ورزش کردم
نزدیک دریا که شدم یه دختر دیدم که داره ورزش میکنه بدن خوش فرمی داشت تصمیم گرفتم برم و باهاش هم کلام شم
رفتم جلو و بهش سلام کردم .متوجه من شد و هدفونشو برداشت
-سلام.کاری داشتید
نه داشتم ورزش میکردم دیدم شماهم دارید ورزش میکنید گفتم باهم ورزش کنیم
-به نظرم خوبه
-وقتی دیدمش یه حس عجیبی داشتم نکنه این همون اتفاقه.پیشش احساس راحتی میکردم انگار خیلی وقته میشناسمش...
وقتی قیافشو دیدم یه احساس تو تمام بدنم حس کردم نکنه این همون اتفاقه.وقتی داشتم باهاش ورزش میکردم نمیتونستم لبخند نزنم
.....
ادامه دارد
۱.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.