فیک(سرنوشت بد)p6
که یکی جلوی مارو گرف نینا بهش گف:بامنه مشکلی نیس
مرده هم سری تکون داد و ازجلمون رفت کنار و با نینا رفتیم جلوی یه در انگا اتاق رئیسش بود در زد و با اجازه ورود وارد اتاق شدیم و سلام کردیم نینا شروع کرد ب حرف زدن
نینا:آقای لی ایشون دوستم هستش میشه اینجا با من کار کنه
مرده بکم بهم نگا کرد و گفت:اگه دردسر درس نکنه باشه
نینا:ممنون
مرده رو ب من گف:حالا خودتو معرفی کن
میونگ:پارک میونگ هستم شونزده سالمه
مرده:باشع میتونی بری
با نینا تعظیمی کردیم و از اتاق رفتیم بیرون و پشت یه میز تقریبا بزرگ وایستادیم ب نینا نگا میکردم ک ببینم چیکار میکنه
نینا:میونگ تو برو سفارشارو بگیر
میونگ:باشه
رفتم کنار یه میز و گفتم چی بیارم واستون اوناهم دوتا آبجو خواستن...
تقریبا سه ساعتی سر پا بودم یکم پاهام درد میکرد نشستم روی یه صندلی ک دست نینا جلوم دراز شد بهش نگاهی انداختم با لبخند گف:بیا بخور درصدش پایینه
لیوانو ازش گرفتم و خوردم بقیه گارسون ها داشتن سفارشارو میگرفتن ب ساعت نگا کردم ساعت دقیقا نه بود ک همه مشتری ها پاشدن رفتن ب نینا نگاهی انداختم
میونگ:چرا همه دارن میرن
نینا:انگار یه مهمون ویژه اومده
رئیس اومد و همه رو جمع کرد و گف :همه میتونین برین خونه جز کیم نینا، جانگ مینسو،کیم لارا و پارک میونگ
همه رفتن یه جا نشستن و منم رفتم دستشویی آبی ب سرو و صورتم بزنم و اومدم پیششون
مرده هم سری تکون داد و ازجلمون رفت کنار و با نینا رفتیم جلوی یه در انگا اتاق رئیسش بود در زد و با اجازه ورود وارد اتاق شدیم و سلام کردیم نینا شروع کرد ب حرف زدن
نینا:آقای لی ایشون دوستم هستش میشه اینجا با من کار کنه
مرده بکم بهم نگا کرد و گفت:اگه دردسر درس نکنه باشه
نینا:ممنون
مرده رو ب من گف:حالا خودتو معرفی کن
میونگ:پارک میونگ هستم شونزده سالمه
مرده:باشع میتونی بری
با نینا تعظیمی کردیم و از اتاق رفتیم بیرون و پشت یه میز تقریبا بزرگ وایستادیم ب نینا نگا میکردم ک ببینم چیکار میکنه
نینا:میونگ تو برو سفارشارو بگیر
میونگ:باشه
رفتم کنار یه میز و گفتم چی بیارم واستون اوناهم دوتا آبجو خواستن...
تقریبا سه ساعتی سر پا بودم یکم پاهام درد میکرد نشستم روی یه صندلی ک دست نینا جلوم دراز شد بهش نگاهی انداختم با لبخند گف:بیا بخور درصدش پایینه
لیوانو ازش گرفتم و خوردم بقیه گارسون ها داشتن سفارشارو میگرفتن ب ساعت نگا کردم ساعت دقیقا نه بود ک همه مشتری ها پاشدن رفتن ب نینا نگاهی انداختم
میونگ:چرا همه دارن میرن
نینا:انگار یه مهمون ویژه اومده
رئیس اومد و همه رو جمع کرد و گف :همه میتونین برین خونه جز کیم نینا، جانگ مینسو،کیم لارا و پارک میونگ
همه رفتن یه جا نشستن و منم رفتم دستشویی آبی ب سرو و صورتم بزنم و اومدم پیششون
۳.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.