وقتی پسر خالت بود و...
part3
که دیدم سولا و جیمین دارن همو میبوسن-_-
کصافطای خائن
داشتم با حرص نگاشون میکردم که کوک در گوشم خمار گفت:عومم چرا حسودی میکنی؟
ا.ت:اخه این دوتاا تخخممم صگگگ از کی با هم جور شدن ها اونوقت من تو عمرم تا حالا یه نفرم نبوسیدم هقق نمیگن سینگل اینجا نشستهه حتما فردام میاد میگه حامله ام از جیمین
کوک:نفس بگیررر پاشو بریم بیرون
ا.ت داشتیم میرفتیم بیرون که یه تیکه به سولا و جیمین انداختم و اومدم بیرون
هوپی: خب بچه ها بریم ویلای من
همه با هم:ارههه
پرش زمانی به ویلای هوپی:
هوپی:بچه ها میای جرعت بازی کنیم؟؟ خب اینطوریه ک دور هم میشینیم من یه جرعت میگم بطری رو میچرخونیم اون دونفر که افتاد باید انجامش بدن
همه باهم:قبولهه
وی ا.ت:قرار بود بازی کنیم رفتم بطری بیارم همه دور همه جمع شده بودن تنها جایی که واس من بود رو به روی کوک بود مجبور شدم بشینم....
هوپی:خب من سوالارو میگم هرکی انجام نده باید مخلوط ابلیمو نمک سرکه فلفل رو بخوره که اگه بخوره کارش به بیمارستان کشیده میشه
ا.ت:این زیاده رویههه
جیهوپ:مزه بازی به همینهه
خب جرعت اول باید گردنش رو کبود کنه...
خب بطری رو میچرخونم
:بطری افتاد به کوک و ا.ت
ا.ت:یااا این مسخره استت
کوک:میتونی این اسید رو بخوری( پوزخند)
لارا:ا.ت تو معده ات حساسه نخوریی
ا.ت:میدونم عیشش
کوک:شروع کنم؟
ا.ت:اوکیه
کوک ویو:
نزدیک گردنش شدم لبام رو گزاشتم رو گردنش و مک زدم که جیغ همه از خوشحالی رف هواا
یونگی:ببین قشنگ کبودش کنن
ا.ت: دهنتو ببند یونگی
کوک:مک محکمی به گردنش زدم و جدا شدم
کوک:خوبه؟ به اندازه کافی کبود شد؟
همه باهم:یسس خوب بود
ویو ا.ت:داشتم از خجالت زمین و زمان و چنگ مینداختممم
جیمین:عهه ا.ت لپات گل انداختت
ا.ت:کییی؟؟ منن؟؟ نه بابا کوو
جیهوپ:ول کنید ادامه بازیی
باید برای 10 ثانیه لبای هم رو ببوسن
بطری رو چرخوند
:خب سولا و جیمین
ا.ت:( پوزخند)این که براشون کاری ندارهه
سولا:عهه ا.ت چی میگیی
جیهوپ:شروع میکنین یا نه؟
جیمین نزدیک سولا شد و لباش رو لباش گزاشت
همه با هم تا 10 شمردن
یونگی:هویی کونننیاا نمیخواین جدا شین؟
که جیمین از سولا فاصله گرفتت
ا.ت:شتتت
جیهوپ:خب جرعت بدی
باید تا سه دور بعدی رو پاهاش بشینه
بطری رو چرخوند
جیهوپ:خب ات برو بشین رو پای جونگکوک
سولا:خب اینام که دختر/پسر خاله ان براشون کاری نداره
ا.ت:جیمین دوست پسر توعهه ولی جونگکوک پسر خالمه و این دوتا ربطی بهم ندارن
سولا:چیی کی گفته جیمین دوس پسر منه؟
ا.ت:اها که اینطور اوکیه...
کوک:این بحث کوفتی رو تمومش کن یا بیا بشین یا اون اسید کوفتی رو بخور
ا.ت نشست روی پای کوک
جیهوپ:هی این چه وضع نشستنه نزدیکترر
کوک دستشو دور کمر ا.ت حلقه کرد و نزدیک وسط پاش کرد
ا.ت:خوب شدد جناب جانگ؟
جیهوپ:عالی داداشش
خب جرعت بعدی
باید لاله گوشش رو کیس کنه
ا.ت:خدارو شکر به من و کوک نمیوفته
کوک:عومم انگار جای خوبی داری
ا.ت:اره بابا( عین صگ دروغ میگم داشتم میمیرم از خجالتت)
بطری رو چرخوند
جیهوپ:چییی منو لاراا؟
ا.ت:هه داداش کارما🗿💪
یونگی:زود باشش خوابمون میاد
جیهوپ:نمیخوامم
ا.ت:( عوفف داشتم دیوونه میشدم) کی یهو کوک در گوشم گفت
کوک:دردت که نگرفت؟؟
ا.ت:برای چی؟؟
کوک دستشو میزاره رو کبودی گردنش
ا.ت:معلومه نه
کوک:( پوزخند میزنه)
کوک:وایی اول فیلم بعد کیس گردن الانم نشسته رو پامم دیگه دارم خیلی تحریک میشمم
ا.ت:دی*کش رو زیرم حس میکردم هر دقیقه بزرگتر میشد این سه دور لعنتی هم تموم نمیشد یهو با داد گفتم
ا. ت: جیهوپ یا پا میشی درست انجامش میدی یا اون اسید رو میریزم حلقتت
جیهوپ از ترسش رفت سمت لارا و لاله گوششو مک زد
جیهوپ:هوفف
یونا:هیی لاراا گوشات قرمز شدهه
لارا:برو بابا مادر جن.. ایتکار
پرش زمانی به 3 دور بعد:
ا.ت:میتونم از پای این گودزیلا بلند شم؟
جیهوپ:عومم اره میتونی
ا.ت:نشینم رو زمین دوباره همش به ما دوتا بیوفته😭
جیهوپ:همینه که هست . اسید میقولی؟🗿
خب جرعت بعد باید بخوابه رو تخت اون یکی به مدت 30 ثانیه روش خیمه بزنه و تو گردنش نفس بکشه...
ا.ت:عوش مگه فیلم پوورنه؟
جیمین:عرر خیلی خوبههه
ا.ت:اره دیگه برای تو و سولا🗿
جیهوپ:دعوا نکنید بزارید بطری رو بچرخونم
ا.ت پاهاش رو جمع کرد که بهش نیوفته
که دقیقا افتاد به ا.ت و کوک
ا.ت:یاا من نمیخوام رو به روی کوک بشینمم
کوک:پسرخالت که بهتر از پسر غریبه اس مگه نه؟
ا.ت:اگه تو باشی نه
کوک:برو دراز بکش
ا.ت:چه غلطی کردم گفتم بیایم بیرون
کوک:چقدر حرف میزنی یه بار برو دراز بکش
ا.ت رو تخت دراز کشید. که کوک روش خیمه زد و سرش رو برد تو گردنش....
شرایط:30لایک _17 کامنت
که دیدم سولا و جیمین دارن همو میبوسن-_-
کصافطای خائن
داشتم با حرص نگاشون میکردم که کوک در گوشم خمار گفت:عومم چرا حسودی میکنی؟
ا.ت:اخه این دوتاا تخخممم صگگگ از کی با هم جور شدن ها اونوقت من تو عمرم تا حالا یه نفرم نبوسیدم هقق نمیگن سینگل اینجا نشستهه حتما فردام میاد میگه حامله ام از جیمین
کوک:نفس بگیررر پاشو بریم بیرون
ا.ت داشتیم میرفتیم بیرون که یه تیکه به سولا و جیمین انداختم و اومدم بیرون
هوپی: خب بچه ها بریم ویلای من
همه با هم:ارههه
پرش زمانی به ویلای هوپی:
هوپی:بچه ها میای جرعت بازی کنیم؟؟ خب اینطوریه ک دور هم میشینیم من یه جرعت میگم بطری رو میچرخونیم اون دونفر که افتاد باید انجامش بدن
همه باهم:قبولهه
وی ا.ت:قرار بود بازی کنیم رفتم بطری بیارم همه دور همه جمع شده بودن تنها جایی که واس من بود رو به روی کوک بود مجبور شدم بشینم....
هوپی:خب من سوالارو میگم هرکی انجام نده باید مخلوط ابلیمو نمک سرکه فلفل رو بخوره که اگه بخوره کارش به بیمارستان کشیده میشه
ا.ت:این زیاده رویههه
جیهوپ:مزه بازی به همینهه
خب جرعت اول باید گردنش رو کبود کنه...
خب بطری رو میچرخونم
:بطری افتاد به کوک و ا.ت
ا.ت:یااا این مسخره استت
کوک:میتونی این اسید رو بخوری( پوزخند)
لارا:ا.ت تو معده ات حساسه نخوریی
ا.ت:میدونم عیشش
کوک:شروع کنم؟
ا.ت:اوکیه
کوک ویو:
نزدیک گردنش شدم لبام رو گزاشتم رو گردنش و مک زدم که جیغ همه از خوشحالی رف هواا
یونگی:ببین قشنگ کبودش کنن
ا.ت: دهنتو ببند یونگی
کوک:مک محکمی به گردنش زدم و جدا شدم
کوک:خوبه؟ به اندازه کافی کبود شد؟
همه باهم:یسس خوب بود
ویو ا.ت:داشتم از خجالت زمین و زمان و چنگ مینداختممم
جیمین:عهه ا.ت لپات گل انداختت
ا.ت:کییی؟؟ منن؟؟ نه بابا کوو
جیهوپ:ول کنید ادامه بازیی
باید برای 10 ثانیه لبای هم رو ببوسن
بطری رو چرخوند
:خب سولا و جیمین
ا.ت:( پوزخند)این که براشون کاری ندارهه
سولا:عهه ا.ت چی میگیی
جیهوپ:شروع میکنین یا نه؟
جیمین نزدیک سولا شد و لباش رو لباش گزاشت
همه با هم تا 10 شمردن
یونگی:هویی کونننیاا نمیخواین جدا شین؟
که جیمین از سولا فاصله گرفتت
ا.ت:شتتت
جیهوپ:خب جرعت بدی
باید تا سه دور بعدی رو پاهاش بشینه
بطری رو چرخوند
جیهوپ:خب ات برو بشین رو پای جونگکوک
سولا:خب اینام که دختر/پسر خاله ان براشون کاری نداره
ا.ت:جیمین دوست پسر توعهه ولی جونگکوک پسر خالمه و این دوتا ربطی بهم ندارن
سولا:چیی کی گفته جیمین دوس پسر منه؟
ا.ت:اها که اینطور اوکیه...
کوک:این بحث کوفتی رو تمومش کن یا بیا بشین یا اون اسید کوفتی رو بخور
ا.ت نشست روی پای کوک
جیهوپ:هی این چه وضع نشستنه نزدیکترر
کوک دستشو دور کمر ا.ت حلقه کرد و نزدیک وسط پاش کرد
ا.ت:خوب شدد جناب جانگ؟
جیهوپ:عالی داداشش
خب جرعت بعدی
باید لاله گوشش رو کیس کنه
ا.ت:خدارو شکر به من و کوک نمیوفته
کوک:عومم انگار جای خوبی داری
ا.ت:اره بابا( عین صگ دروغ میگم داشتم میمیرم از خجالتت)
بطری رو چرخوند
جیهوپ:چییی منو لاراا؟
ا.ت:هه داداش کارما🗿💪
یونگی:زود باشش خوابمون میاد
جیهوپ:نمیخوامم
ا.ت:( عوفف داشتم دیوونه میشدم) کی یهو کوک در گوشم گفت
کوک:دردت که نگرفت؟؟
ا.ت:برای چی؟؟
کوک دستشو میزاره رو کبودی گردنش
ا.ت:معلومه نه
کوک:( پوزخند میزنه)
کوک:وایی اول فیلم بعد کیس گردن الانم نشسته رو پامم دیگه دارم خیلی تحریک میشمم
ا.ت:دی*کش رو زیرم حس میکردم هر دقیقه بزرگتر میشد این سه دور لعنتی هم تموم نمیشد یهو با داد گفتم
ا. ت: جیهوپ یا پا میشی درست انجامش میدی یا اون اسید رو میریزم حلقتت
جیهوپ از ترسش رفت سمت لارا و لاله گوششو مک زد
جیهوپ:هوفف
یونا:هیی لاراا گوشات قرمز شدهه
لارا:برو بابا مادر جن.. ایتکار
پرش زمانی به 3 دور بعد:
ا.ت:میتونم از پای این گودزیلا بلند شم؟
جیهوپ:عومم اره میتونی
ا.ت:نشینم رو زمین دوباره همش به ما دوتا بیوفته😭
جیهوپ:همینه که هست . اسید میقولی؟🗿
خب جرعت بعد باید بخوابه رو تخت اون یکی به مدت 30 ثانیه روش خیمه بزنه و تو گردنش نفس بکشه...
ا.ت:عوش مگه فیلم پوورنه؟
جیمین:عرر خیلی خوبههه
ا.ت:اره دیگه برای تو و سولا🗿
جیهوپ:دعوا نکنید بزارید بطری رو بچرخونم
ا.ت پاهاش رو جمع کرد که بهش نیوفته
که دقیقا افتاد به ا.ت و کوک
ا.ت:یاا من نمیخوام رو به روی کوک بشینمم
کوک:پسرخالت که بهتر از پسر غریبه اس مگه نه؟
ا.ت:اگه تو باشی نه
کوک:برو دراز بکش
ا.ت:چه غلطی کردم گفتم بیایم بیرون
کوک:چقدر حرف میزنی یه بار برو دراز بکش
ا.ت رو تخت دراز کشید. که کوک روش خیمه زد و سرش رو برد تو گردنش....
شرایط:30لایک _17 کامنت
۲۶.۹k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.