پارت ۳8 ازدواج اجباری
پارت ۳8 ازدواج اجباری
ادمینتون: کاوان رفت و انایتا هم ا/ت رو میرسوند خونه
_ میگم
@ جان
_ سر اون قضیه داداشم فکر کردی
@ مگه هیونجین بهت نگفت
_ نه چی
@ منو هیونجین باهم داخل رابطه ایم
_ چی
@ اره دیگه
_ خدایییی
@ اره
_ پس این گوساله بهم نگفت
@ اون اشتباه کرد
_ خوارشو گاییدم
@ خوارش میشه تو
_ ولش کن
@ باشه
_ رسیدیم مرسی عشقم
@ خواهش
_ بای
@ بای
( رفت داخل خونه)
_ سلام
همه. سلام
پدرش. دخترم شوگا کجاست
_ من با انایتا امدم
مادرش. پس شوگا کجاست
_ نمیدونم
پدرت. ا/ت بهش زنگ بزن
_ باشه
...........
..........
_ جواب نمیده میگه خاموش
ادمینتون: از بیمارستان به بابای ا/ت زنگ میزنن و میگن شوگا تصادف کرده و حالش زیاد خوب نیست
و همه سری میرن بیمارستان
_ ببخشید
پرستار. بفرمایید
_ آقای مین اینجا هستن
پرستار. اره اتاق ۱۳۶
_ مرسی
پدرت. دخترم تو نیا
_ نه نمیشه منم میام
مادرت. بزار بیاد
( رفتن اتاق شوگا و شوگا بیدار بود )
_ شوگا . بغض.
× ا/ت
_ خوبی .نگران.
× اره خوبم
پدرش. پسرم چیشد
_ هیچی دوباره خل بازی در اورده . نگران.
× نه ماشین پیچید جلوم
_ اخه تو نباید مراقب باشی باید حتماً ادمو سکته بدی.نگران و ناراحت.
× حالا چرا تو انقدر نگرانی.خنده.
_ شوگاااااا
× باشه
مادرت. پسرم مراقب باش
مادرش. این ادم بشو نیست
× مامان
_ مامان نداره راست میگه ادم نمیشی
× باشه برات دارم
& هوی ادم باش
_ تو زر نزن برات دارم
& چرا من
_ انایتا بهم گفت
پدرت. چی رو
_ هیچی
ادمینتون: ا/ت یکم حالش بد میشه ولی به کسی نمیگه و میره دستشویی و صورتشو میشوره
و میره پیش شوگا همه رفته بودن و فقط ا/ت و شوگا بودن
× چیشدت خوبی
_ اره خوبم
× .خنده.
_ نخندا نخند
× باشه بابا چرا نرفتی خونه
_ همینطوری
× بخواتر من نرفتی
_ نه
× دروغ نگو
_ اره بخواتر تو نرفتم
× اینجا یه ازمایش بده
_ نمیخوام
× لج نکن
_ نمیخوام
× ا/ت .چشم غره.
_ باشه
ادمینتون: شوگا مرخص شد و رفتن خونه چند روز گذشت و ا/ت میرفت مدرسه و حالش خوب بود
و یه روز بعد مدرسه میاد خونه که.............
شرط پارت بعد
۴۰:« لایک ❤️
ادمینتون: کاوان رفت و انایتا هم ا/ت رو میرسوند خونه
_ میگم
@ جان
_ سر اون قضیه داداشم فکر کردی
@ مگه هیونجین بهت نگفت
_ نه چی
@ منو هیونجین باهم داخل رابطه ایم
_ چی
@ اره دیگه
_ خدایییی
@ اره
_ پس این گوساله بهم نگفت
@ اون اشتباه کرد
_ خوارشو گاییدم
@ خوارش میشه تو
_ ولش کن
@ باشه
_ رسیدیم مرسی عشقم
@ خواهش
_ بای
@ بای
( رفت داخل خونه)
_ سلام
همه. سلام
پدرش. دخترم شوگا کجاست
_ من با انایتا امدم
مادرش. پس شوگا کجاست
_ نمیدونم
پدرت. ا/ت بهش زنگ بزن
_ باشه
...........
..........
_ جواب نمیده میگه خاموش
ادمینتون: از بیمارستان به بابای ا/ت زنگ میزنن و میگن شوگا تصادف کرده و حالش زیاد خوب نیست
و همه سری میرن بیمارستان
_ ببخشید
پرستار. بفرمایید
_ آقای مین اینجا هستن
پرستار. اره اتاق ۱۳۶
_ مرسی
پدرت. دخترم تو نیا
_ نه نمیشه منم میام
مادرت. بزار بیاد
( رفتن اتاق شوگا و شوگا بیدار بود )
_ شوگا . بغض.
× ا/ت
_ خوبی .نگران.
× اره خوبم
پدرش. پسرم چیشد
_ هیچی دوباره خل بازی در اورده . نگران.
× نه ماشین پیچید جلوم
_ اخه تو نباید مراقب باشی باید حتماً ادمو سکته بدی.نگران و ناراحت.
× حالا چرا تو انقدر نگرانی.خنده.
_ شوگاااااا
× باشه
مادرت. پسرم مراقب باش
مادرش. این ادم بشو نیست
× مامان
_ مامان نداره راست میگه ادم نمیشی
× باشه برات دارم
& هوی ادم باش
_ تو زر نزن برات دارم
& چرا من
_ انایتا بهم گفت
پدرت. چی رو
_ هیچی
ادمینتون: ا/ت یکم حالش بد میشه ولی به کسی نمیگه و میره دستشویی و صورتشو میشوره
و میره پیش شوگا همه رفته بودن و فقط ا/ت و شوگا بودن
× چیشدت خوبی
_ اره خوبم
× .خنده.
_ نخندا نخند
× باشه بابا چرا نرفتی خونه
_ همینطوری
× بخواتر من نرفتی
_ نه
× دروغ نگو
_ اره بخواتر تو نرفتم
× اینجا یه ازمایش بده
_ نمیخوام
× لج نکن
_ نمیخوام
× ا/ت .چشم غره.
_ باشه
ادمینتون: شوگا مرخص شد و رفتن خونه چند روز گذشت و ا/ت میرفت مدرسه و حالش خوب بود
و یه روز بعد مدرسه میاد خونه که.............
شرط پارت بعد
۴۰:« لایک ❤️
۱۹.۴k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.