پارت ۷۴
پارت ۷۴
ویو ته
۴ ساعت بعد با صدای لارا بیدار شدیم .
لارا : یاااااا خرس های خوابالو پاشید ببینم. از کی دارم صداتون میکنم . ! (داد)
باشه بابا بیداریم (خوابالو)
لارا : ظهر بخیر آقا ! کوک رو هم بیدار کن بیاین واسه صبحانه(چشم غره)
باشه(خنده)
چرخیدم سمت کوک که با صحنه ی جلوم دووم نیاوردم و تا تونستم ماچش کردم
-آی...آخخخ...چیشده؟ ته...تهیونگ بس کن(خوابالو)
وویییی انقدر خوردنی نباش که بس کنم .
- آخخخخخخ .
پاشو ببینم . همه منتظر ما هستن ، پاشو بریم .
-اوکی وایستا .
بل...
حرفم با کوک که لباش رو روی لبام گذاشته بود قطع شد . عمیق از لب هام کام میگرفت . بعد ۳ مین به زور جداش کردم و نگاهش کردم
من هنوز صبحانه نخورده بودم . پاشو بریم ببینم ///:
-بازم خوشمزه ترین و خوش عطر ترین هستی :)
دلربا پا میشی یا با کاردَک بلندت کنم؟
-بیشور/:
بزور بلند شد و رفتیم بیرون
جیمین : میخواستین نیاین؟ :/
شوگا : ظهر شد بدویید دیگه
نشستیم و باهم صبحانه رو تموم کردیم
خب من میرم مُسطرا
همه : ها؟؟
بهشون نگفتی نه؟ /: (رو به جین)
جین : عه وا یادم رفت . تو برو میگم
اوکی
راه افتادم همون جایی که جین میگفت و دیدم واقعا راست میگه . چرا اینجا نزدیک آبشار ، تو جنگل باید یه دستشویی باشه؟ /:
خلاصه بعد از انجام دادن کارام رفتم پیش بچه ها .
بچه ها ببخشید میدونم این پارت خیلی کمه
اما واقعا نمیتونستم چشمام رو باز نگه دارم
اینم دقیقا ساعت ۶:۰۳ صبح نوشتم براتون
از دوشب پیش تا الان خدا شاهده ۴ ساعت و ۳۸ دقیقه خوابیدم .
بوس بهتون
دوستون دارم
ماچ ماچ ، حالم بد بیده درک کنید ؛ دوباره امروز برم دکتر ببینم چی میگه بهم .
ممنون از اینکه انقدر قشنگ حمایت میکنید ؛ واقعا از صمیم قلبِ خستم میگم که دوستون دارم ✨❤️❤️✨
بای بای 🤏🏻✋🏻💚
ویو ته
۴ ساعت بعد با صدای لارا بیدار شدیم .
لارا : یاااااا خرس های خوابالو پاشید ببینم. از کی دارم صداتون میکنم . ! (داد)
باشه بابا بیداریم (خوابالو)
لارا : ظهر بخیر آقا ! کوک رو هم بیدار کن بیاین واسه صبحانه(چشم غره)
باشه(خنده)
چرخیدم سمت کوک که با صحنه ی جلوم دووم نیاوردم و تا تونستم ماچش کردم
-آی...آخخخ...چیشده؟ ته...تهیونگ بس کن(خوابالو)
وویییی انقدر خوردنی نباش که بس کنم .
- آخخخخخخ .
پاشو ببینم . همه منتظر ما هستن ، پاشو بریم .
-اوکی وایستا .
بل...
حرفم با کوک که لباش رو روی لبام گذاشته بود قطع شد . عمیق از لب هام کام میگرفت . بعد ۳ مین به زور جداش کردم و نگاهش کردم
من هنوز صبحانه نخورده بودم . پاشو بریم ببینم ///:
-بازم خوشمزه ترین و خوش عطر ترین هستی :)
دلربا پا میشی یا با کاردَک بلندت کنم؟
-بیشور/:
بزور بلند شد و رفتیم بیرون
جیمین : میخواستین نیاین؟ :/
شوگا : ظهر شد بدویید دیگه
نشستیم و باهم صبحانه رو تموم کردیم
خب من میرم مُسطرا
همه : ها؟؟
بهشون نگفتی نه؟ /: (رو به جین)
جین : عه وا یادم رفت . تو برو میگم
اوکی
راه افتادم همون جایی که جین میگفت و دیدم واقعا راست میگه . چرا اینجا نزدیک آبشار ، تو جنگل باید یه دستشویی باشه؟ /:
خلاصه بعد از انجام دادن کارام رفتم پیش بچه ها .
بچه ها ببخشید میدونم این پارت خیلی کمه
اما واقعا نمیتونستم چشمام رو باز نگه دارم
اینم دقیقا ساعت ۶:۰۳ صبح نوشتم براتون
از دوشب پیش تا الان خدا شاهده ۴ ساعت و ۳۸ دقیقه خوابیدم .
بوس بهتون
دوستون دارم
ماچ ماچ ، حالم بد بیده درک کنید ؛ دوباره امروز برم دکتر ببینم چی میگه بهم .
ممنون از اینکه انقدر قشنگ حمایت میکنید ؛ واقعا از صمیم قلبِ خستم میگم که دوستون دارم ✨❤️❤️✨
بای بای 🤏🏻✋🏻💚
۱.۷k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.