عشق مدرسه ای پارت هفتم
ادامه داستان از زبان ا/ت
داشتم با این راوی کل کل میکردم اینک چه راوی هست که داره داستانم رو مینویسه
راوی: تا دلتم بخواد😝😝
ا/ت: خدایااااا کمک
خدا: ببخشید متاسفانه من نمیتونم کاری بکنم خودت یه کاری کن از من کاری بر نمیاد
ا/ت:از اینکه تلاش کردی واقعا سپاسگزارم😐😑
خدا: کار نکردم😁😃
ا/ت: 😐😑
راوی: انقدر پوکر فیس نباش تشکر کن🤣😝
ا/ت: هوفففففف
راوی: زنگ مدرسه خورد برو کلاست خدا کجایی خوب سر به سرش گذاشتیم الحق مثل خودمی
خدا: آره کارت عالی بود
ا/ت: من میرم کلاسم وای گیر کیا افتادم
خدا و راوی:🤣🤣😂😂
رفتم روی میز نشستم و چند دیقه بعد معلم اومد درس رو شروع کرد زنگ بعدی به جونگ کوک میگم دوسش دارم آره
راوی: تو میتونی فایتینگ
ا/ت: عااا ممنون نمیخوای سر به سرم بزاری
راوی: نه حواست به معلم باشه نا سلامتی داره درس میده
ا/ت: باشه
بعد از اینکه زنگ خورد از کلاس زدم بیرون جونگ کوک رو دیدم که پیش دوستاش بود ای وای نه ا/ت تو به جونگ کوک نمیگی دوسش داری بزار دورش خلوت بشه بعد بگو عه دوستاش رفتن
ا/ت: جونگ کوککککک
جونگ کوک: چیشده
ا/ت: بیا
جونگ کوک: باشه کارت چیه ا/ت
ا/ت: چطوری بگم امم..... امم ....امم
جونگ کوک: بگو دیگه
ا/ت: بعد از اینکه گفتم میرم باشه
جونگ کوک :باشه
ا/ت: دوست دارم
بعد از اینکه گفتم پا به فرار گذاشتم و سریع دور شدم وای بنظرت نظرش چیه .....هوییی راوی با توئم بلدی خوب تیکه بندازی بهم اما وقتی کارت دارم نیستی
راوی: اینجام بگو
ا/ت: دوسم داره
راوی: نمیدونم
ا/ت: مثلا داستانی تو مینویسی
راوی : اما لو نمیدم باید برای بقیه جذاب باشه
ا/ت: هوفففف باشه
بعد از اینکه مکالممون بین منو راوی تمام زنگ خورد و رفتم سر کلاس معلم درس رو داد وبعد از اتمام درس گفت امروز زودتر میرید خونه واسه همین کتابام رو جمع کردم و بعد از اینکه زنگ خورد به طرف در مدرسه رفتم در راه مدرسه تا خونه یه نفر صدام زد صداش برام آشنا بود نکنه جونگ کوک وای نه چطوری تو صورتش نگاه کنم واییی نه نمیتونم نگاه کنم راوییییی کجایی به کمکت نیاز دارم
راوی: اینجام
ا/ت: تو صورت جونگ کوک نگاه کنم آخه بعد از اون حرف استرس دارم
راوی: نگاه کن چیزی نمیشه اتفاقا منتظرت هم هست
ا/ت: باشه
برگشتم و با صورت جونگ کوک مواجه شدم چی بگم جوابش چیه نکنه دوسم نداره وایییی چیکار کنم اگه دوسم نداشت همین طور داشتم با خودم کلنجار میرفتم جونگ کوک صدام کرد و
جونگ کوک:....
ههههه جای حساس کات کردم متاسفانه پارت بعد میمونه واسه فردا
اما زود واستون میزارم به محض اینکه فرادا از خواب بیدار شدم واستون پارت هشت رو میزارم دوستون دارم بوس به کلتون🥰😍😘❤️💖💝💗💓💕💞
داشتم با این راوی کل کل میکردم اینک چه راوی هست که داره داستانم رو مینویسه
راوی: تا دلتم بخواد😝😝
ا/ت: خدایااااا کمک
خدا: ببخشید متاسفانه من نمیتونم کاری بکنم خودت یه کاری کن از من کاری بر نمیاد
ا/ت:از اینکه تلاش کردی واقعا سپاسگزارم😐😑
خدا: کار نکردم😁😃
ا/ت: 😐😑
راوی: انقدر پوکر فیس نباش تشکر کن🤣😝
ا/ت: هوفففففف
راوی: زنگ مدرسه خورد برو کلاست خدا کجایی خوب سر به سرش گذاشتیم الحق مثل خودمی
خدا: آره کارت عالی بود
ا/ت: من میرم کلاسم وای گیر کیا افتادم
خدا و راوی:🤣🤣😂😂
رفتم روی میز نشستم و چند دیقه بعد معلم اومد درس رو شروع کرد زنگ بعدی به جونگ کوک میگم دوسش دارم آره
راوی: تو میتونی فایتینگ
ا/ت: عااا ممنون نمیخوای سر به سرم بزاری
راوی: نه حواست به معلم باشه نا سلامتی داره درس میده
ا/ت: باشه
بعد از اینکه زنگ خورد از کلاس زدم بیرون جونگ کوک رو دیدم که پیش دوستاش بود ای وای نه ا/ت تو به جونگ کوک نمیگی دوسش داری بزار دورش خلوت بشه بعد بگو عه دوستاش رفتن
ا/ت: جونگ کوککککک
جونگ کوک: چیشده
ا/ت: بیا
جونگ کوک: باشه کارت چیه ا/ت
ا/ت: چطوری بگم امم..... امم ....امم
جونگ کوک: بگو دیگه
ا/ت: بعد از اینکه گفتم میرم باشه
جونگ کوک :باشه
ا/ت: دوست دارم
بعد از اینکه گفتم پا به فرار گذاشتم و سریع دور شدم وای بنظرت نظرش چیه .....هوییی راوی با توئم بلدی خوب تیکه بندازی بهم اما وقتی کارت دارم نیستی
راوی: اینجام بگو
ا/ت: دوسم داره
راوی: نمیدونم
ا/ت: مثلا داستانی تو مینویسی
راوی : اما لو نمیدم باید برای بقیه جذاب باشه
ا/ت: هوفففف باشه
بعد از اینکه مکالممون بین منو راوی تمام زنگ خورد و رفتم سر کلاس معلم درس رو داد وبعد از اتمام درس گفت امروز زودتر میرید خونه واسه همین کتابام رو جمع کردم و بعد از اینکه زنگ خورد به طرف در مدرسه رفتم در راه مدرسه تا خونه یه نفر صدام زد صداش برام آشنا بود نکنه جونگ کوک وای نه چطوری تو صورتش نگاه کنم واییی نه نمیتونم نگاه کنم راوییییی کجایی به کمکت نیاز دارم
راوی: اینجام
ا/ت: تو صورت جونگ کوک نگاه کنم آخه بعد از اون حرف استرس دارم
راوی: نگاه کن چیزی نمیشه اتفاقا منتظرت هم هست
ا/ت: باشه
برگشتم و با صورت جونگ کوک مواجه شدم چی بگم جوابش چیه نکنه دوسم نداره وایییی چیکار کنم اگه دوسم نداشت همین طور داشتم با خودم کلنجار میرفتم جونگ کوک صدام کرد و
جونگ کوک:....
ههههه جای حساس کات کردم متاسفانه پارت بعد میمونه واسه فردا
اما زود واستون میزارم به محض اینکه فرادا از خواب بیدار شدم واستون پارت هشت رو میزارم دوستون دارم بوس به کلتون🥰😍😘❤️💖💝💗💓💕💞
۴.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.