پارت پنجم
سویونگ ـ خوب اقای جئون بهتره درمورد پروژه صحبت کنیم
کوک ـ اها بله
و بعد درباره ی پروژه ها صحبت کردن
از زبان کوک
می خواستم امروز به سویونگ بگم که دو باره پیش هم برگردیم ولی هی ماجرا رو می کشید به پروژه
ولی نکنه اون الا شوهر داشته باشه و بچه ی خودمون رو سقط کرده باشه و این از یه مرد دیگه باشه
نه کوک نباید نفوذ بد بزنی به چیز های خوب فکر کن اون بچه بچه ی تو هست
سویونگ هم پیش خودم بر می گردونم
از زبان سویونگ
بلاخره خونه برگشتیم و یه شام ساده برای خودم و جوکیونگ درست کردم و نشسنیم خوردیم جوکیونگ رو خوابوندم ولی فکرم همش پیش کوک بود بلاخره خوابم برد
فردا صبح
با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم یه لباس خوب پوشیدم و یه ارایش خوشگل کردم رفتم یه چیزی بخورم دیدم که جوکیونگ لباس پوشیده و می خواد با من بیا
سویونگ ـ چی چرا لباس پوشیدی نکوکنه می خوای با من بیای
جوکیونگ ـ اره می خوام بیام اخه خودم تنها تو نونه با اون پرستار خوشنمی گذره
سویونگ ـ پس بیا یه چیزی بخوز تا راه بیوفتیم
جوکیونگ ـ اومدم
بعدش باهم صبحانه خوردن و به سمت شرکت راه افتادم
کوک ـ اها بله
و بعد درباره ی پروژه ها صحبت کردن
از زبان کوک
می خواستم امروز به سویونگ بگم که دو باره پیش هم برگردیم ولی هی ماجرا رو می کشید به پروژه
ولی نکنه اون الا شوهر داشته باشه و بچه ی خودمون رو سقط کرده باشه و این از یه مرد دیگه باشه
نه کوک نباید نفوذ بد بزنی به چیز های خوب فکر کن اون بچه بچه ی تو هست
سویونگ هم پیش خودم بر می گردونم
از زبان سویونگ
بلاخره خونه برگشتیم و یه شام ساده برای خودم و جوکیونگ درست کردم و نشسنیم خوردیم جوکیونگ رو خوابوندم ولی فکرم همش پیش کوک بود بلاخره خوابم برد
فردا صبح
با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم یه لباس خوب پوشیدم و یه ارایش خوشگل کردم رفتم یه چیزی بخورم دیدم که جوکیونگ لباس پوشیده و می خواد با من بیا
سویونگ ـ چی چرا لباس پوشیدی نکوکنه می خوای با من بیای
جوکیونگ ـ اره می خوام بیام اخه خودم تنها تو نونه با اون پرستار خوشنمی گذره
سویونگ ـ پس بیا یه چیزی بخوز تا راه بیوفتیم
جوکیونگ ـ اومدم
بعدش باهم صبحانه خوردن و به سمت شرکت راه افتادم
۴.۷k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.