پارت 6
ته: ابرو برات نموند نه؟
هلن: نمدونم چرا دلم میخواد سوسک شم
کوک: دیگه سوتی رو دادی
هلن: میدونم دادم
جیمین: داد؟
هلن: زشته به خدا زشته
نامجون: یعنی واقعا هواستون نیس هفتا والدین کنارمونن؟
هلن: راس میگه
جین: تو یکی سردسته ای
(بعد مهمونی خانوادگی)
موقه خداحافظی بود که کوک دوباره داییشو بغل کرد تو مهمونی منو دایی کوک زیاد صمیمی شده بودیم بخاطر همین منم دایی کوک رو بغل کردم که...
جیوان:فکر کنم منم جای دایی تو هم باشم نه؟ خوشحال میشم دایی صدام کنی
هلن اروم: چشم دایی
همه لبخند زدن بغیر کوک
موقه برگشت تصمیم گرفتیم پیاده روی کنیم نیم ساعت تا خونمون راه بود همه اعضا جلو بودن و من عقب ناراحت بودم ولی دلم میخواست یه چیزی بخرم یه مغازه دیدم به اعضا گفتم من برم یه چیزی بخرم شما یواش یواش برین بهتون میرسم یکم چونه زدن ولی قبول کردن رفتم یه انرژی زا خریدم داشتم میخوردم راه می رفتم کوچه کاملا تاریک بود اعضا کجان گوشیم کو؟ وای داده بودم دست کوک اینجا همش تاریکه اعضا نیستن دارم میترسم ولی نه من به راهم ادامه میدم یه یک ساعتی شیده دارم راه میرم پ چرا به جایی نمیرسم؟ نیم ساعت پیش نوشیدنی تمام شد
هلن: نمدونم چرا دلم میخواد سوسک شم
کوک: دیگه سوتی رو دادی
هلن: میدونم دادم
جیمین: داد؟
هلن: زشته به خدا زشته
نامجون: یعنی واقعا هواستون نیس هفتا والدین کنارمونن؟
هلن: راس میگه
جین: تو یکی سردسته ای
(بعد مهمونی خانوادگی)
موقه خداحافظی بود که کوک دوباره داییشو بغل کرد تو مهمونی منو دایی کوک زیاد صمیمی شده بودیم بخاطر همین منم دایی کوک رو بغل کردم که...
جیوان:فکر کنم منم جای دایی تو هم باشم نه؟ خوشحال میشم دایی صدام کنی
هلن اروم: چشم دایی
همه لبخند زدن بغیر کوک
موقه برگشت تصمیم گرفتیم پیاده روی کنیم نیم ساعت تا خونمون راه بود همه اعضا جلو بودن و من عقب ناراحت بودم ولی دلم میخواست یه چیزی بخرم یه مغازه دیدم به اعضا گفتم من برم یه چیزی بخرم شما یواش یواش برین بهتون میرسم یکم چونه زدن ولی قبول کردن رفتم یه انرژی زا خریدم داشتم میخوردم راه می رفتم کوچه کاملا تاریک بود اعضا کجان گوشیم کو؟ وای داده بودم دست کوک اینجا همش تاریکه اعضا نیستن دارم میترسم ولی نه من به راهم ادامه میدم یه یک ساعتی شیده دارم راه میرم پ چرا به جایی نمیرسم؟ نیم ساعت پیش نوشیدنی تمام شد
۲.۸k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.