جرعه ای شراب
« شات اول »
« ویو ا/ت »
همینجور که به سقف زل زده بودم داشتم به دعوای یک ساعت پیش فکر میکردم
« فلش بک به دعوا »
« ویو ته »
خسته بودم امروزم سحام شرکت کم شده بود کلا وضعیت وخیم بود به ا/تم قول داده بودم بریم شام بیرون ولی بدقولی کردم خدا کنه رو اعصابم نره ههووففف با یه نفس عمیق درو وا کردمو رفتم تو ا/ت روی کاناپه با لباسای بیرون دست به سینه نشسته بودو به رو به روش زل زده بود پس ...... پیش قدم شدم
ته : سلام عزیزم
ا/ت : سلام ( سرد )
ته : شام چی داریم ؟ ( اوف تهیونگ ریدی که آخه این چه سوالیه )
ا/ت برگشتو نگاه وحشتناکی کردو گفت : خوب خودتو میزنی به اون راه ( حرصی )
بدون حرفی رفتم تو اتاق که با حرفش وایسادم : صبر کن ببینم ( آروم ) اصن من برات مهمم ( با داد )
تهیونگ : اههههه ا/ت بس کن دیگه لابد کار داشتم و الا مرض نداشتم بدقولی کنم ( با داد )
ا/ت : هه آقا دیر کرده دادم میزنه ( پوزخند )
تهیونگ : عصبیم نکن .... نمیخوام کار به جاهای بد بکشه خب ؟ خواهش میکنم
بدون حرفی پاشد رفت توی اتاقه مهمانو ( خونشون خیلی بزرگه ) درم بست منم رفتم توی اتاق مشترکمون بعد از عوض کردن لباسم رفتم سمت آشپزخونه تا غذا درست کنم داشتم درست میکردم که دره اتاقی که ا/ت توش بود باز شد ... لباسشو عوض کرده بود اومد توی آشپزخونه اما حتی یه نیم نکاهم بهم ننداخت رفت سمته یخچالو یه بطری آب برداشتو نشست روی کاناپه گوشیشو برداشتو رفت توی ..... ( اسم یه برنامه که باهاش چت میکنن هر چی دوست دارین ) داشت با یکی چت میکرد کنجکاو شدمو گفتم : داری با کی چت میکنی ؟
ا/ت : شخصه خاصی نیستش
تهیونگ : سوالمو درست جواب بده
ا/ت : مگه مهمه ؟
تهیونگ : آره
ا/ت : نیستش
تهیونگ : ا/ت با زبون خوش بگو کیه ( حرصی )
ا/ت : فرقی نمیکنه دختر باشه یا پسر ؟ ( پوزخند )
تهیونگ : ( خنده ی عصبی ) اوه نه فقط ..... بعد با داد گفت : مگه اینکه پسر باشه
ا/ت : اوپس پس چقدر بد شد ( با پوزخند )
از آشپزخونه اومدم بیرونو گوشیو ازش گرفتمو گذاشتم تو جیبم
ا/ت : یا گوشیمو بده
تهیونگ : تا اطلاع ثانوی پیشه من میمونه
ا/ت : هوفف ... خب بزار ببینم چی درست کردی .... اومممم نمیخورم غذای رستوران بهتره ( پوزخند )
تهیونگ : میشه بس کنی ؟ ( آروم )
ا/ت : چیه چیشده ها ؟ لابد رفتی پیشه منشیت بهت خوشگذشته منو فر ........
« ویو ا/ت »
با .. باورم نمیشه اون ... اون به من سیلی زد نقطه ضعف نشون ندادمو بهش گفتم : جوابمو گرفتم پس بهت حال داده
دستشو آماده کرد که بزنه بلند گفتم : بزن .... بزن .... راحت باش این صورت نیستا کیسه بوکسه
تهیونگ : اهه بسه دیگه .... چیو میخوای بدونی ها ؟ ( با داد )
ا/ت : اینکه از دستم خسته شدی یا نه
تهیونگ : آره ... آره شدم .... جوابتو گرفتی ؟ ههرییی ( با داد )
ا/ت : .......
نظرتونو بگین انرژی بگیرم 🥺
« ویو ا/ت »
همینجور که به سقف زل زده بودم داشتم به دعوای یک ساعت پیش فکر میکردم
« فلش بک به دعوا »
« ویو ته »
خسته بودم امروزم سحام شرکت کم شده بود کلا وضعیت وخیم بود به ا/تم قول داده بودم بریم شام بیرون ولی بدقولی کردم خدا کنه رو اعصابم نره ههووففف با یه نفس عمیق درو وا کردمو رفتم تو ا/ت روی کاناپه با لباسای بیرون دست به سینه نشسته بودو به رو به روش زل زده بود پس ...... پیش قدم شدم
ته : سلام عزیزم
ا/ت : سلام ( سرد )
ته : شام چی داریم ؟ ( اوف تهیونگ ریدی که آخه این چه سوالیه )
ا/ت برگشتو نگاه وحشتناکی کردو گفت : خوب خودتو میزنی به اون راه ( حرصی )
بدون حرفی رفتم تو اتاق که با حرفش وایسادم : صبر کن ببینم ( آروم ) اصن من برات مهمم ( با داد )
تهیونگ : اههههه ا/ت بس کن دیگه لابد کار داشتم و الا مرض نداشتم بدقولی کنم ( با داد )
ا/ت : هه آقا دیر کرده دادم میزنه ( پوزخند )
تهیونگ : عصبیم نکن .... نمیخوام کار به جاهای بد بکشه خب ؟ خواهش میکنم
بدون حرفی پاشد رفت توی اتاقه مهمانو ( خونشون خیلی بزرگه ) درم بست منم رفتم توی اتاق مشترکمون بعد از عوض کردن لباسم رفتم سمت آشپزخونه تا غذا درست کنم داشتم درست میکردم که دره اتاقی که ا/ت توش بود باز شد ... لباسشو عوض کرده بود اومد توی آشپزخونه اما حتی یه نیم نکاهم بهم ننداخت رفت سمته یخچالو یه بطری آب برداشتو نشست روی کاناپه گوشیشو برداشتو رفت توی ..... ( اسم یه برنامه که باهاش چت میکنن هر چی دوست دارین ) داشت با یکی چت میکرد کنجکاو شدمو گفتم : داری با کی چت میکنی ؟
ا/ت : شخصه خاصی نیستش
تهیونگ : سوالمو درست جواب بده
ا/ت : مگه مهمه ؟
تهیونگ : آره
ا/ت : نیستش
تهیونگ : ا/ت با زبون خوش بگو کیه ( حرصی )
ا/ت : فرقی نمیکنه دختر باشه یا پسر ؟ ( پوزخند )
تهیونگ : ( خنده ی عصبی ) اوه نه فقط ..... بعد با داد گفت : مگه اینکه پسر باشه
ا/ت : اوپس پس چقدر بد شد ( با پوزخند )
از آشپزخونه اومدم بیرونو گوشیو ازش گرفتمو گذاشتم تو جیبم
ا/ت : یا گوشیمو بده
تهیونگ : تا اطلاع ثانوی پیشه من میمونه
ا/ت : هوفف ... خب بزار ببینم چی درست کردی .... اومممم نمیخورم غذای رستوران بهتره ( پوزخند )
تهیونگ : میشه بس کنی ؟ ( آروم )
ا/ت : چیه چیشده ها ؟ لابد رفتی پیشه منشیت بهت خوشگذشته منو فر ........
« ویو ا/ت »
با .. باورم نمیشه اون ... اون به من سیلی زد نقطه ضعف نشون ندادمو بهش گفتم : جوابمو گرفتم پس بهت حال داده
دستشو آماده کرد که بزنه بلند گفتم : بزن .... بزن .... راحت باش این صورت نیستا کیسه بوکسه
تهیونگ : اهه بسه دیگه .... چیو میخوای بدونی ها ؟ ( با داد )
ا/ت : اینکه از دستم خسته شدی یا نه
تهیونگ : آره ... آره شدم .... جوابتو گرفتی ؟ ههرییی ( با داد )
ا/ت : .......
نظرتونو بگین انرژی بگیرم 🥺
۱۸.۸k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.