"پروانه خونی من"
"پروانه خونی من"
🎁پارت 43🎁
ویو ا/ت
با سرعت تمام رسیدم شرکت یکم شلوغ بود اما تا بایدگاردا منو دیدن راهم دادن داخل و سریع وارد شرکت شدمو رفتم به سمت اتاق جونگکوک...
ویو کوک
وقتی رسیدم شرکت خیلی عصبی بودم رفتم سمت اتاقم.وارده اتاقم شدم که دیدم جونگ سو نشسته روی صندلی و پاهاشو روی هم گذاشته و روی میز گذاشته(اومیدوارم متوجه شده باشین🤌🏻😂).
حالت جدیمو گرفتمو رفتم نشستم روی صندلی اصلیه(صندلیه خودش)
نگاش کردم و گفتم:
کوک: برای چی اومدی به شرکتم*جدی*
£: امم*خنده*
£: خب ببین من کاری به شرکتت و تو ندارم اومدم ا/ت رو ببرم با خودم*جدی*
کوک: جانم؟*عصبی*
£: اممم فک کنم ا/ت دیگه الاناست که برسه*نگاهشو داد به در*
کوک: چیمیگی به اون گفتی بیاد اینجا*داد*
£:ـــــــــــــــــــــــ
یک ساعت و نیم گذشت اما ا/ت نیومد رو کردم به جونگ سو و گفتم:
کوک: ا/ت اگر میخواست بیاد قبل از من اینجا بود نه اینکه الان یک ساعتو نیمه گذشته ولی هنوز نیومده.
(نکته: از خونه تا شرکت 45 مین راهه)
£: نمیدونی از خونتون تا اینجا یک ساعت راه*روشو کرد به جونگکوک*
کوک:*خنده*
کوک: خری؟یا خودت میزنی به خریت؟اخه اوسگل از خونم تا اینجا 45 مین راهه نه یک ساعت و نیم*سرد*(قیافش:😒😐.ترکیبی از این😂🤌🏻)
£: شاید توی ترافیک گیر کرده..!!؟
کوک: اگرم توی ترافیک گیر کرده بود بازم زودتر رسیده بود*سرد*
کوک: خاک تو سر زبون نفهمت کنن
£: شاید دیر راه افتادهـ؟!
کوک: بازم زود میرسید*پوزخند*
کوک: به این نتیجه رسیدم که دیگه خیلی گاوی*خنده*
ادامه دارد...
🎁پارت 43🎁
ویو ا/ت
با سرعت تمام رسیدم شرکت یکم شلوغ بود اما تا بایدگاردا منو دیدن راهم دادن داخل و سریع وارد شرکت شدمو رفتم به سمت اتاق جونگکوک...
ویو کوک
وقتی رسیدم شرکت خیلی عصبی بودم رفتم سمت اتاقم.وارده اتاقم شدم که دیدم جونگ سو نشسته روی صندلی و پاهاشو روی هم گذاشته و روی میز گذاشته(اومیدوارم متوجه شده باشین🤌🏻😂).
حالت جدیمو گرفتمو رفتم نشستم روی صندلی اصلیه(صندلیه خودش)
نگاش کردم و گفتم:
کوک: برای چی اومدی به شرکتم*جدی*
£: امم*خنده*
£: خب ببین من کاری به شرکتت و تو ندارم اومدم ا/ت رو ببرم با خودم*جدی*
کوک: جانم؟*عصبی*
£: اممم فک کنم ا/ت دیگه الاناست که برسه*نگاهشو داد به در*
کوک: چیمیگی به اون گفتی بیاد اینجا*داد*
£:ـــــــــــــــــــــــ
یک ساعت و نیم گذشت اما ا/ت نیومد رو کردم به جونگ سو و گفتم:
کوک: ا/ت اگر میخواست بیاد قبل از من اینجا بود نه اینکه الان یک ساعتو نیمه گذشته ولی هنوز نیومده.
(نکته: از خونه تا شرکت 45 مین راهه)
£: نمیدونی از خونتون تا اینجا یک ساعت راه*روشو کرد به جونگکوک*
کوک:*خنده*
کوک: خری؟یا خودت میزنی به خریت؟اخه اوسگل از خونم تا اینجا 45 مین راهه نه یک ساعت و نیم*سرد*(قیافش:😒😐.ترکیبی از این😂🤌🏻)
£: شاید توی ترافیک گیر کرده..!!؟
کوک: اگرم توی ترافیک گیر کرده بود بازم زودتر رسیده بود*سرد*
کوک: خاک تو سر زبون نفهمت کنن
£: شاید دیر راه افتادهـ؟!
کوک: بازم زود میرسید*پوزخند*
کوک: به این نتیجه رسیدم که دیگه خیلی گاوی*خنده*
ادامه دارد...
۵۸۷
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.