زمانی که کوچک بودم مادرم از من پرسید آیا می توانی کلمه حل
زمانی که کوچک بودم مادرم از من پرسید آیا می توانی کلمه حلال را درحالی بگویی که لبانت باز باشند وبهم برخوردنکنند؟
این کار را انجام دادم وموفق شدمبدون اینکه لبانم بسته شود این کلمه را بگویم.سپس مادرم برایم کف زد ومرا بوسید.
سپس گفت : آیامیتوانی کلمه حرام را درحالی بگویی که لبانت بهم نخورند وبسته نشوند..
چندین مرتبه سعی کردم اما نتوانستم باناراحتی گفتم : نمی توانم مادرجان هرچی تلاش می کنم اما درنهایت برخلاف میل من لبانم بسته می شوند.
💧مادرم لبخندی زد وگفت:
این هست فرق بین حرام وحلال ای پسرم، حرام گرفتگی وبدبختی است وحلال گشایش وسعادت..
👈🏻 پس هرکدام را که می خواهی اختیارکن ، یااینکه برایت درهای دنیا وآخرت باز می شوند، یا درمقابلت بسته اند.
✨از آن روز هرگاه خطایی ازمن سر میزد مادرم لبانش را می بست وهرگاه کار درستی انجام می دهم لبانش را با خنده باز می کرد وبرایم می گفت:
اگر می خواهی همیشه شادی ماردرت راببینی پس دنبال حلال وچیزهای پاکیزه برو.
▪بزرگ شدم وسعیم براین بود که شادی دائمی مادرم را از بین نبرم ...
👈🏻زمانی که مادرم وفات نمود برای خداحافظی واینکه اورا در لحظات پایانی زندگیش به سمت قبله بگردانم آمدم و وارد اتاقش شدم
اورا درحالی یافتم با لبانی باز تبسم می کرد.. فورا گفتم ای مادرجان برحلال هستم تا تورا ملاقات کنم..
شما هم فرزندانتان را بیاموزید... این حلال است✅ این حرام است.❌
این الله را راضی می کند
آن ناراحت می کند
دنبال عیوب نباشد.
تااینکه نسلی تربیت شود که الله را مراقبش می داند، واز اودر آشکار ونهان می ترسد نه نسلی که از مردم بترسد...
Gladiator..
این کار را انجام دادم وموفق شدمبدون اینکه لبانم بسته شود این کلمه را بگویم.سپس مادرم برایم کف زد ومرا بوسید.
سپس گفت : آیامیتوانی کلمه حرام را درحالی بگویی که لبانت بهم نخورند وبسته نشوند..
چندین مرتبه سعی کردم اما نتوانستم باناراحتی گفتم : نمی توانم مادرجان هرچی تلاش می کنم اما درنهایت برخلاف میل من لبانم بسته می شوند.
💧مادرم لبخندی زد وگفت:
این هست فرق بین حرام وحلال ای پسرم، حرام گرفتگی وبدبختی است وحلال گشایش وسعادت..
👈🏻 پس هرکدام را که می خواهی اختیارکن ، یااینکه برایت درهای دنیا وآخرت باز می شوند، یا درمقابلت بسته اند.
✨از آن روز هرگاه خطایی ازمن سر میزد مادرم لبانش را می بست وهرگاه کار درستی انجام می دهم لبانش را با خنده باز می کرد وبرایم می گفت:
اگر می خواهی همیشه شادی ماردرت راببینی پس دنبال حلال وچیزهای پاکیزه برو.
▪بزرگ شدم وسعیم براین بود که شادی دائمی مادرم را از بین نبرم ...
👈🏻زمانی که مادرم وفات نمود برای خداحافظی واینکه اورا در لحظات پایانی زندگیش به سمت قبله بگردانم آمدم و وارد اتاقش شدم
اورا درحالی یافتم با لبانی باز تبسم می کرد.. فورا گفتم ای مادرجان برحلال هستم تا تورا ملاقات کنم..
شما هم فرزندانتان را بیاموزید... این حلال است✅ این حرام است.❌
این الله را راضی می کند
آن ناراحت می کند
دنبال عیوب نباشد.
تااینکه نسلی تربیت شود که الله را مراقبش می داند، واز اودر آشکار ونهان می ترسد نه نسلی که از مردم بترسد...
Gladiator..
۶.۶k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.