(وقتی عضو نهمی... ) پارت ۲ (آخر )
#لینو
#استری_کیدز
با عصبانیت تمام حرفایی که باید میگفت رو گفت و لایو رو قطع کرد...
سرت همچنان پایین بود و داشتی آروم گریه میکردی که روشو به تو داد و تورو توی بغلش کشید
_ هی هی...چیزی نیست باشه ؟
+ م.. متاسفم
_ هی...دختر جون آخه چرا باید متاسف باشی....تو که کاری نکردی
+ ن..نمیدونمچرا اینقدر ازم متنفرن
آروم شروع کرد به نوازش موهات
_ ببین...تو هیچ تقصیری نداری...تو خیلی موفق...با استعداد و فوقالعاده ...اونا فقط حسادت میکنن...لیاقت تورو ندارن باشه ؟...بدون که اونا استی نیستن...طرفدار های واقعی ما هرگز همچین کاری نمیکنن..
لبخندی بخاطر حرفاش زدی و سرت رو از توی سینش بیرون آوردی و نگاهت رو به چشماش دادی
+ ممنون...تو...همیشه آرومم میکنی
_ خواهش میکنم مادام...
خنده ای کردی و به شونش زدی که اونم لبخند ریزی زد
_ خیله خب....حالا من گشنمههه...برام یک چیزی بیار
+یاااا...
_ زود باش بدو بدووو....
+ آخه تو که الان یکچیز کوفت کردی
_ چیکار کنم خب....مثل چانگبین شدم از بس باهاش توی یک اتاق بودم.....
#استری_کیدز
با عصبانیت تمام حرفایی که باید میگفت رو گفت و لایو رو قطع کرد...
سرت همچنان پایین بود و داشتی آروم گریه میکردی که روشو به تو داد و تورو توی بغلش کشید
_ هی هی...چیزی نیست باشه ؟
+ م.. متاسفم
_ هی...دختر جون آخه چرا باید متاسف باشی....تو که کاری نکردی
+ ن..نمیدونمچرا اینقدر ازم متنفرن
آروم شروع کرد به نوازش موهات
_ ببین...تو هیچ تقصیری نداری...تو خیلی موفق...با استعداد و فوقالعاده ...اونا فقط حسادت میکنن...لیاقت تورو ندارن باشه ؟...بدون که اونا استی نیستن...طرفدار های واقعی ما هرگز همچین کاری نمیکنن..
لبخندی بخاطر حرفاش زدی و سرت رو از توی سینش بیرون آوردی و نگاهت رو به چشماش دادی
+ ممنون...تو...همیشه آرومم میکنی
_ خواهش میکنم مادام...
خنده ای کردی و به شونش زدی که اونم لبخند ریزی زد
_ خیله خب....حالا من گشنمههه...برام یک چیزی بیار
+یاااا...
_ زود باش بدو بدووو....
+ آخه تو که الان یکچیز کوفت کردی
_ چیکار کنم خب....مثل چانگبین شدم از بس باهاش توی یک اتاق بودم.....
۴۷.۰k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.