فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 19
ویو تهیونگ
_: بدو زود باش پسر...سفارش میز 10 رو ببر
الان سه ماه هست که ایتالیا هستم...خیلی دوست دوباره سومی ببینم...فکر کنم یه جورایی دلم پیشش گیر کرده...اون موقعه که داشتم از مرز کره فرار میکردم مجبور شدم سیم کارتی که توی گوشی که سومی بهم داده بود رو دور بندازم چون به نام خودم نبود و به نام سومی بود براش دردسر میشد..شمارش هم نداشتم...و اسمم رو هم توی ایتالیا عوض کردم...الان اسمم رو نیکلاس لیستر گذاشتم
_: اهاییییی پسر...حواست کجاست...اینجوری بخوای پیش بری اخراجت میکنم...بدو تا غذا رو نسوخته
ویو سومی
وقتی فرودگاه شهر رم ایتالیا(پایتخت ایتالیا) رسیدم، چمدونم رو برداشتم و رفتم هتلی که پیش فرودگاه بود از مرکز شهر دور بود ولی خب به فرودگاه نزدیک بود یه اتاق گرفتم و رفتم اتاقم و وسایلم گذاشتم یه گوشه و سریع رفتم یه دوش گرفتم و بعد لباس خوابم رو پوشیدم و ساعت رو نگاه کردم 8 شب بود خیلی خسته بودم شام نخورده رفتم خودم رو انداختم رو تخت و خوابیدم...باید فردا ساعت 4 بعدازظهر دفتر افسر جکسون باشم
㋛🄴🄽🄳㋛
_: بدو زود باش پسر...سفارش میز 10 رو ببر
الان سه ماه هست که ایتالیا هستم...خیلی دوست دوباره سومی ببینم...فکر کنم یه جورایی دلم پیشش گیر کرده...اون موقعه که داشتم از مرز کره فرار میکردم مجبور شدم سیم کارتی که توی گوشی که سومی بهم داده بود رو دور بندازم چون به نام خودم نبود و به نام سومی بود براش دردسر میشد..شمارش هم نداشتم...و اسمم رو هم توی ایتالیا عوض کردم...الان اسمم رو نیکلاس لیستر گذاشتم
_: اهاییییی پسر...حواست کجاست...اینجوری بخوای پیش بری اخراجت میکنم...بدو تا غذا رو نسوخته
ویو سومی
وقتی فرودگاه شهر رم ایتالیا(پایتخت ایتالیا) رسیدم، چمدونم رو برداشتم و رفتم هتلی که پیش فرودگاه بود از مرکز شهر دور بود ولی خب به فرودگاه نزدیک بود یه اتاق گرفتم و رفتم اتاقم و وسایلم گذاشتم یه گوشه و سریع رفتم یه دوش گرفتم و بعد لباس خوابم رو پوشیدم و ساعت رو نگاه کردم 8 شب بود خیلی خسته بودم شام نخورده رفتم خودم رو انداختم رو تخت و خوابیدم...باید فردا ساعت 4 بعدازظهر دفتر افسر جکسون باشم
㋛🄴🄽🄳㋛
۴.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.