Funny & fierce 2
Funny & fierce
Part 2
بلند بلند داشتم این حرف هارو میزدم که یهو در اتاقم باز شد
با ترس از اینکه کسی حرفام رو شنیده باشه به در نگاه کردم که دیدم جیمینه
_اگر میخوای جواب سوالت رو بدونی به آدرسی که برات می فرستم بیا
در اتاق رو بست و رفت
+پسره ی احمق اخه تو که شماره ی منو نداری
انگار حرفم رو نشید
(ویو جیمین)
در اتاق رو بستم و داشتم میرفتم سمت در خروجی که ا.ت شروع کرد به صحبت کردن
+پسره ی احمق اخه تو که شماره ی منو نداری
نیشخندی زدم و رفتم
بعد از 20 مین رسیدم به عمارتم رفتم داخل و روی کاناپه نشستم گوشیم رو برداشتم و برای ا.ت آدرس رو فرستادم
(ویو ا.ت)
داشتم ناهارم رو میخوردم که صدای گوشیم در اومد برداشتم یه شماره ناشناس بود که دیدم آدرسی فرستاده فهمیدم کیه
نوشته بود ساعت 7 برم به آدرسی که فرستاده
(پرش زمانی ساعت 6)
سرگرم گوشی بودم که دیدم ساعت 6 هست سریع به سمت حموم رفتم و یه دوش 5 مینی گرفتم و لباسام رو پوشیدم(عکسش رو میزارم)
که ساعت یه ربع مونده به 7 شد اماده شدم و به دنبال ادرس رفتم
(ویو جیمین)
ساعت 6 بود سریع لباسام رو پوشیدم (عکسش رو میزارم)
و رفتم
رسیدم به رستورانی که ادرسش رو داده بودم
کل رستوران رو رزرو کرده بودم و رستوران خالی بود
نشستم پشت میزی که چینده شده بود و منتظر موندم
ساعت 7 شد که در رستوران باز شد
باورم نمیشد اون ا.ت هست خیلی تغییر کرده بود میشه گفت که شبیه پرنسس ها شده
+سلام
به خودم اومدم و نگاهمو از ا.ت گرفتم و دادم به میز
_سلام.بشین
(ویو ا.ت)
رسیدم به رستوران وارد شدم که دیدم همه جا خالیه تعجب کردم
داشتم همه جا رو دید میزدم تا چشمم خورد به جیمین
باورم نمیشه این همون جیمینی هست که من دیروز دیدم
بهش نزدیک شدم
+سلام
_سلام.بشین
اومدم بشینم روی صندلی که.....
#فیک #جیمین #bts
Part 2
بلند بلند داشتم این حرف هارو میزدم که یهو در اتاقم باز شد
با ترس از اینکه کسی حرفام رو شنیده باشه به در نگاه کردم که دیدم جیمینه
_اگر میخوای جواب سوالت رو بدونی به آدرسی که برات می فرستم بیا
در اتاق رو بست و رفت
+پسره ی احمق اخه تو که شماره ی منو نداری
انگار حرفم رو نشید
(ویو جیمین)
در اتاق رو بستم و داشتم میرفتم سمت در خروجی که ا.ت شروع کرد به صحبت کردن
+پسره ی احمق اخه تو که شماره ی منو نداری
نیشخندی زدم و رفتم
بعد از 20 مین رسیدم به عمارتم رفتم داخل و روی کاناپه نشستم گوشیم رو برداشتم و برای ا.ت آدرس رو فرستادم
(ویو ا.ت)
داشتم ناهارم رو میخوردم که صدای گوشیم در اومد برداشتم یه شماره ناشناس بود که دیدم آدرسی فرستاده فهمیدم کیه
نوشته بود ساعت 7 برم به آدرسی که فرستاده
(پرش زمانی ساعت 6)
سرگرم گوشی بودم که دیدم ساعت 6 هست سریع به سمت حموم رفتم و یه دوش 5 مینی گرفتم و لباسام رو پوشیدم(عکسش رو میزارم)
که ساعت یه ربع مونده به 7 شد اماده شدم و به دنبال ادرس رفتم
(ویو جیمین)
ساعت 6 بود سریع لباسام رو پوشیدم (عکسش رو میزارم)
و رفتم
رسیدم به رستورانی که ادرسش رو داده بودم
کل رستوران رو رزرو کرده بودم و رستوران خالی بود
نشستم پشت میزی که چینده شده بود و منتظر موندم
ساعت 7 شد که در رستوران باز شد
باورم نمیشد اون ا.ت هست خیلی تغییر کرده بود میشه گفت که شبیه پرنسس ها شده
+سلام
به خودم اومدم و نگاهمو از ا.ت گرفتم و دادم به میز
_سلام.بشین
(ویو ا.ت)
رسیدم به رستوران وارد شدم که دیدم همه جا خالیه تعجب کردم
داشتم همه جا رو دید میزدم تا چشمم خورد به جیمین
باورم نمیشه این همون جیمینی هست که من دیروز دیدم
بهش نزدیک شدم
+سلام
_سلام.بشین
اومدم بشینم روی صندلی که.....
#فیک #جیمین #bts
۲۲.۳k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.