My cute introvert
My cute introvert
p14
ا.ت ویو
رفتم سراغ جیمینو بهش پیام دادم.
+سلام جیمینا، ادرس تهیونگو گرفتم و گفت نیم ساعت دیگه بریم پیشش.
_باشه، نیم ساعت دیگه بیا پایین اپارتمان.
پرش زمانی
خاب بودم که باصدای گوشیم بیدار شدم.
جواب دادم که جیمین ترکید
_خل خانوم کجایییی فک کردم مردی
+هن؟ خاب بودم
_بیا پایین دوساعته منو کاشتی اینجا
پایین...
+ببشید جیمینا، واقعا خسته بودم خابمم سنگین بود
_ببشید جیمینا خسته بودم گگگگگگگگ"اداتو در میاره"
+یاااا خسته بودم خو
20 مین بعد
+فک کنم اونه
دست جیمینو گرفتمو کشیدم دنبال خودم.
زنگو فشار دادم که در باز شد.
واییییی چقد پلههههه
_عه اپارتمان ما که اینقد پله نداره
راست میگه، منو جیمین طبقه اول، روبه روی همیم.
+خب اینارو ولش، عه اون تهیونگه
رفتیم بالا، جونمون داشت در میرفت.
~عه سلام لب شتری، دلم برات تنگ شده بود.
بعد یکم احوالپرسی، تهیونگ نگاهش به جیمین افتادو برگاش ریخت.
~جیمین خودتی؟
_ته ته جونمممممم
و خلی رمانتیک پریدن بغل هم.
+واد ده فاز اینا چشونه
_درست حدس زدم، داداشت همون دوست دانشگاه قبلیم بود
تو خونه...
~میگم جیمینی مخ خاعرمو زدی؟
_و+ واتتتتتت ما فقط دوستیم
~اره ارواح عمه هاتون دیدم دستاتون تو هم حلقه بود
~ولی جیمین من مشکلی ندارما
ممنونتم هستم اگه این کارو بکنی
_چرا دقیقا
~چون ا.ت ترشیده "ترکیدن از خنده"
جیمینم زد زیر خنده و من اخم بچگونه ای کردم.
خندشون تموم شد که ته گفت
~دببببه ترشی
و دوباره زدن زیر خنده.
از جام بلند شدم و با دستم گردنمو چرخوندم.
~یا خدا "میشه تو چشماش ترسو دید"
نگاهش بهم حس گودرت میداد.
رفتم....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمار خمار خمارییییی😊
p14
ا.ت ویو
رفتم سراغ جیمینو بهش پیام دادم.
+سلام جیمینا، ادرس تهیونگو گرفتم و گفت نیم ساعت دیگه بریم پیشش.
_باشه، نیم ساعت دیگه بیا پایین اپارتمان.
پرش زمانی
خاب بودم که باصدای گوشیم بیدار شدم.
جواب دادم که جیمین ترکید
_خل خانوم کجایییی فک کردم مردی
+هن؟ خاب بودم
_بیا پایین دوساعته منو کاشتی اینجا
پایین...
+ببشید جیمینا، واقعا خسته بودم خابمم سنگین بود
_ببشید جیمینا خسته بودم گگگگگگگگ"اداتو در میاره"
+یاااا خسته بودم خو
20 مین بعد
+فک کنم اونه
دست جیمینو گرفتمو کشیدم دنبال خودم.
زنگو فشار دادم که در باز شد.
واییییی چقد پلههههه
_عه اپارتمان ما که اینقد پله نداره
راست میگه، منو جیمین طبقه اول، روبه روی همیم.
+خب اینارو ولش، عه اون تهیونگه
رفتیم بالا، جونمون داشت در میرفت.
~عه سلام لب شتری، دلم برات تنگ شده بود.
بعد یکم احوالپرسی، تهیونگ نگاهش به جیمین افتادو برگاش ریخت.
~جیمین خودتی؟
_ته ته جونمممممم
و خلی رمانتیک پریدن بغل هم.
+واد ده فاز اینا چشونه
_درست حدس زدم، داداشت همون دوست دانشگاه قبلیم بود
تو خونه...
~میگم جیمینی مخ خاعرمو زدی؟
_و+ واتتتتتت ما فقط دوستیم
~اره ارواح عمه هاتون دیدم دستاتون تو هم حلقه بود
~ولی جیمین من مشکلی ندارما
ممنونتم هستم اگه این کارو بکنی
_چرا دقیقا
~چون ا.ت ترشیده "ترکیدن از خنده"
جیمینم زد زیر خنده و من اخم بچگونه ای کردم.
خندشون تموم شد که ته گفت
~دببببه ترشی
و دوباره زدن زیر خنده.
از جام بلند شدم و با دستم گردنمو چرخوندم.
~یا خدا "میشه تو چشماش ترسو دید"
نگاهش بهم حس گودرت میداد.
رفتم....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمار خمار خمارییییی😊
۱.۸k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.