«وقتی روت احساسن..»
«وقتی روت احساسن..»
اجرای سولو داشتی و لباسی که جی وای پی بهت داده نه بر اینکه کوتاه بود ..باز هم بود
وقتی داشتی اجرا میکردی همش نگاه های سنگین سونگمین و همینطور چان رو رو خودت احساس میکردی ..لازم نبود نگاهشون کنی..میدونستی فاتحت خوندست ولی از طرفی هم با خودت میگفتی که زندگی خودت و هرکاری که دلت میخواد میتونی انجام بدی
۰۰
داخل دنست چند حرکت شیک بود ولی تو انجامش ندادی وقتی اجرات تموم شد طرفدارات جیغ میزدن و ازت خواهش میکردن حرکت شیکی که حذف کرده بودی رو انجام بدی..تعجب کردی ولی خیلی بهت اصرار کردن ..تسلیم شدی و حرکت رو انجام دادی ..همه تعجب کرده بودن که به حرفشون گوش دادی.. ازشون تشکر کردی که به کنسرتت اومدن و با یک لبخند اجرارو تموم کردی
داخل اتاق گیریم بودی و داشتی میکاپت رو پاک میکردی که در اتاق زده شد
گفتی شاید چند تا از استف ها باشن و در جواب در زدن بله گفتی ..
«خوش گذشت؟»
اروم سمت صدا بر گشتی و با سونگمینی که به چار چوبه در تکیه داده بود روبه رو شدی
«بهت گفته بودیم که اون حرکت رو انجام ندی..»
چان وارد اتاق شد و رو مبل 3 نفره که نزدیکی در بود نشست
کامل به سمتشون بر گشتی
«بقیه اصرار کردن»
«تو هم باید گوش میدادی؟؟ ..لباست به اندازه کافی رو مخ بود ،با اینکارت ..»
سونگمین سرش رو پایین انداخت در رو بست و قفلش.کرد تا کسی مزاحمتون نشه
«تو باید به حرف بقیه گوش بدی یا به حرف ما؟.. هوم؟»
«منظورت چیه؟»
چان اهی کشید و بهت نگاه کرد
«جدا نمیفهمی؟؟ یا خودت رو به.نفهمی میزنی..پشت صحنه بهت گفتم اون لباس رو نپوش ..ولی پوشیدی..بهت گفتم اون حرکت رو نزن ولی زدی..چرا به حرفمون گوش نمیدی؟»
اهی کشیدی و سرت رو انداختی پایین
«پسرا ..گوش کنین»
سونگمین وسط حرف پرید و نیشخنده صدا داری زد
«نه..اشتباه متوجه شدی..الان تو باید گوش کنی..»
به سمتت اومد و دستت رو گرفت و انداختت رو مبلی که چان روش نشسته بود
چان به طرفت بر گشت و موهای روی صورتت رو کنار زد
«بهت یاد میدم که باید به حرف کی گوش کنی»
لباش رو روی لبات کبوند و در همین حین که داست میبوسیدت زیپ لباست رو باز کرد و تا ترقوه هات پایین کشید
"هانورا"
اجرای سولو داشتی و لباسی که جی وای پی بهت داده نه بر اینکه کوتاه بود ..باز هم بود
وقتی داشتی اجرا میکردی همش نگاه های سنگین سونگمین و همینطور چان رو رو خودت احساس میکردی ..لازم نبود نگاهشون کنی..میدونستی فاتحت خوندست ولی از طرفی هم با خودت میگفتی که زندگی خودت و هرکاری که دلت میخواد میتونی انجام بدی
۰۰
داخل دنست چند حرکت شیک بود ولی تو انجامش ندادی وقتی اجرات تموم شد طرفدارات جیغ میزدن و ازت خواهش میکردن حرکت شیکی که حذف کرده بودی رو انجام بدی..تعجب کردی ولی خیلی بهت اصرار کردن ..تسلیم شدی و حرکت رو انجام دادی ..همه تعجب کرده بودن که به حرفشون گوش دادی.. ازشون تشکر کردی که به کنسرتت اومدن و با یک لبخند اجرارو تموم کردی
داخل اتاق گیریم بودی و داشتی میکاپت رو پاک میکردی که در اتاق زده شد
گفتی شاید چند تا از استف ها باشن و در جواب در زدن بله گفتی ..
«خوش گذشت؟»
اروم سمت صدا بر گشتی و با سونگمینی که به چار چوبه در تکیه داده بود روبه رو شدی
«بهت گفته بودیم که اون حرکت رو انجام ندی..»
چان وارد اتاق شد و رو مبل 3 نفره که نزدیکی در بود نشست
کامل به سمتشون بر گشتی
«بقیه اصرار کردن»
«تو هم باید گوش میدادی؟؟ ..لباست به اندازه کافی رو مخ بود ،با اینکارت ..»
سونگمین سرش رو پایین انداخت در رو بست و قفلش.کرد تا کسی مزاحمتون نشه
«تو باید به حرف بقیه گوش بدی یا به حرف ما؟.. هوم؟»
«منظورت چیه؟»
چان اهی کشید و بهت نگاه کرد
«جدا نمیفهمی؟؟ یا خودت رو به.نفهمی میزنی..پشت صحنه بهت گفتم اون لباس رو نپوش ..ولی پوشیدی..بهت گفتم اون حرکت رو نزن ولی زدی..چرا به حرفمون گوش نمیدی؟»
اهی کشیدی و سرت رو انداختی پایین
«پسرا ..گوش کنین»
سونگمین وسط حرف پرید و نیشخنده صدا داری زد
«نه..اشتباه متوجه شدی..الان تو باید گوش کنی..»
به سمتت اومد و دستت رو گرفت و انداختت رو مبلی که چان روش نشسته بود
چان به طرفت بر گشت و موهای روی صورتت رو کنار زد
«بهت یاد میدم که باید به حرف کی گوش کنی»
لباش رو روی لبات کبوند و در همین حین که داست میبوسیدت زیپ لباست رو باز کرد و تا ترقوه هات پایین کشید
"هانورا"
۱۳.۸k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.