فیک عشق بی پایان ( پارت 1)
لیا = 18 سالشه، وضع مالیش متوسطه، درسش خیلی خوبه و خیلی هم باهوشه، توی مدرسه بهش میگن خرگوش مدرسه، چون معمولا خرگوش ها باهوشن
تهیونگ = 18 سالشه، بد بوی مدرسه، پولداره، نسبتا درسش خوبه ولی خیلی جذابه🤤
سوآ = دوست صمیمی لیا، در مورد درس آبی ازش گرم نمیشه😂، لقبش توی مدرسه دختر سینگل
( علامت تهیونگ $، لیا %، سوآ *، بقیه ی بچه های مدرسه +)
از زبان لیا: امروز مثل همیشه لباسمو پوشیدم، موهامو مرتب کردم و یه میکاپ کمرنگ کردم. رفتم پایین و سلام کردم و نشستم صبحونمو خوردم، تموم که شد سرویس اومد دنبالم که برم مدرسه.
%: سلام سوآ خانم آخر هفته چیکار کردی؟
* : وای لیا هر شنبه ای که میاد تو این سوالو میپرسی، همون کارهای همیشگی
%: معلومه اعصابت خورده، بگو ببینم کی اعصابتو خورد کرده بزنم لهش کنم؟ هااننن؟
* : هیشکی، دوست پسرم ولم کرده 😢
% : هیشکی منظورت دوست پسرته دیگه؟ اشکال نداره ولش کن، لیاقت تورو نداشت، بذار بره با یکی دیگه، اصلا برات مهم نباشه.. هوم؟
* : وای لیا چه خوبه که دوستی مث تو دارم، فقط تو حالمو خوب کردی، دیشب به مامانم گفتم، بهم گفت : تو ماهی خودتو نتونستی نگه داری میخوای دوست پسر نگه داری؟، اینو که گفت حالم بهم ریخت لیا
%: لبمو گاز گرفتم که نخندم آخه مامانش خیلی حق گفت 😂 ولی جلوی خودمو نگه داشتم
از زبان لیا : زنگ خورد و وارد کلاس شدیم، همین که وارد شدیم همه ی بچه ها گفتن:
+ : سوآ از این به بعد بهت میگیم دختر سینگل، تو مشکل داری؟ با هرکی دوست میشی ولت میکنه، به نظرم لقب دختر سینگل مناسبت خودته😁
%: حداقل خوبه سوآ چند نفرو داشته، تو که اصلا نداشتی چی میگی سونیا؟🙄
+: اونییییی😑
%: ببخشید ولی خوب بهت جواب دادم 😂 تا تو باشی دیگه سر به سر دوست من نذاری، که یهو معلم اومد داخل و یه دادی زد که هممون از ترس گرخیدیم
معلم: شما ها مثلا بزرگ شدین بعد آقای ناظم میاد به من میگه کلاس پایینی ها صداشون زیاده، صد رحمت به کلاس پایینی ها 😡( با داد)
آقای معلم یه دادی زد که هممون دیگه ساکت شدیم
معلم: امروز یه دانش آموز انتقالی داریم، پسرم بیا تو
پسره : سلام من کیم تهیونگ هستم، امیدوارم امسال، سال خوبی رو در کنار هم بگذرونیم ☺️
+ : وای چقدد جذابهههههه😍
ذهن لیا( نمیدونم چرا ولی از اول از پسره خوشم نیومد به نظرم دنبال شر بود)
معلم : خب تهیونگ میتونی بری کنار ااممممم... لیا بشینی، لیا جز بهترین دانش اموزای منه، میتونه توی درس هایی که عقبی بهت کمک کنه
$: بله خیلی ممنونم 😇
* : لیا تو خیلی خر شانسی ( با صدای آروم و یواشکی)
%: واقعا! ولی منکه اینطور فکر نمیکنم سوآ، به نظرم پسره دنبال شره
$: اینجا باید بشینم
%: ب... بله من لیا هستم از آشنایی با شما خوشوقتم☺️( بهبه دیدم چقد از پسره بدت میومد)
$: منم همینطور
معلم درسو شروع کرد، سوآ که خواب بود، تهیونگم از درس چیزی متوجه نمیشد، بعد که زنگ تفریح خورد تهیونگ دستمو گرفت
$: لیا.. امممم... میتونی به من اینجا رو توضیح بدی؟
%: من؟
$: ااممممم... اوهوم
%: باشه حتما
و شروع کرد به توضیح دادن که.....
خب این از پارت 1، منتظر پارت 2 باشید 💜💜
تهیونگ = 18 سالشه، بد بوی مدرسه، پولداره، نسبتا درسش خوبه ولی خیلی جذابه🤤
سوآ = دوست صمیمی لیا، در مورد درس آبی ازش گرم نمیشه😂، لقبش توی مدرسه دختر سینگل
( علامت تهیونگ $، لیا %، سوآ *، بقیه ی بچه های مدرسه +)
از زبان لیا: امروز مثل همیشه لباسمو پوشیدم، موهامو مرتب کردم و یه میکاپ کمرنگ کردم. رفتم پایین و سلام کردم و نشستم صبحونمو خوردم، تموم که شد سرویس اومد دنبالم که برم مدرسه.
%: سلام سوآ خانم آخر هفته چیکار کردی؟
* : وای لیا هر شنبه ای که میاد تو این سوالو میپرسی، همون کارهای همیشگی
%: معلومه اعصابت خورده، بگو ببینم کی اعصابتو خورد کرده بزنم لهش کنم؟ هااننن؟
* : هیشکی، دوست پسرم ولم کرده 😢
% : هیشکی منظورت دوست پسرته دیگه؟ اشکال نداره ولش کن، لیاقت تورو نداشت، بذار بره با یکی دیگه، اصلا برات مهم نباشه.. هوم؟
* : وای لیا چه خوبه که دوستی مث تو دارم، فقط تو حالمو خوب کردی، دیشب به مامانم گفتم، بهم گفت : تو ماهی خودتو نتونستی نگه داری میخوای دوست پسر نگه داری؟، اینو که گفت حالم بهم ریخت لیا
%: لبمو گاز گرفتم که نخندم آخه مامانش خیلی حق گفت 😂 ولی جلوی خودمو نگه داشتم
از زبان لیا : زنگ خورد و وارد کلاس شدیم، همین که وارد شدیم همه ی بچه ها گفتن:
+ : سوآ از این به بعد بهت میگیم دختر سینگل، تو مشکل داری؟ با هرکی دوست میشی ولت میکنه، به نظرم لقب دختر سینگل مناسبت خودته😁
%: حداقل خوبه سوآ چند نفرو داشته، تو که اصلا نداشتی چی میگی سونیا؟🙄
+: اونییییی😑
%: ببخشید ولی خوب بهت جواب دادم 😂 تا تو باشی دیگه سر به سر دوست من نذاری، که یهو معلم اومد داخل و یه دادی زد که هممون از ترس گرخیدیم
معلم: شما ها مثلا بزرگ شدین بعد آقای ناظم میاد به من میگه کلاس پایینی ها صداشون زیاده، صد رحمت به کلاس پایینی ها 😡( با داد)
آقای معلم یه دادی زد که هممون دیگه ساکت شدیم
معلم: امروز یه دانش آموز انتقالی داریم، پسرم بیا تو
پسره : سلام من کیم تهیونگ هستم، امیدوارم امسال، سال خوبی رو در کنار هم بگذرونیم ☺️
+ : وای چقدد جذابهههههه😍
ذهن لیا( نمیدونم چرا ولی از اول از پسره خوشم نیومد به نظرم دنبال شر بود)
معلم : خب تهیونگ میتونی بری کنار ااممممم... لیا بشینی، لیا جز بهترین دانش اموزای منه، میتونه توی درس هایی که عقبی بهت کمک کنه
$: بله خیلی ممنونم 😇
* : لیا تو خیلی خر شانسی ( با صدای آروم و یواشکی)
%: واقعا! ولی منکه اینطور فکر نمیکنم سوآ، به نظرم پسره دنبال شره
$: اینجا باید بشینم
%: ب... بله من لیا هستم از آشنایی با شما خوشوقتم☺️( بهبه دیدم چقد از پسره بدت میومد)
$: منم همینطور
معلم درسو شروع کرد، سوآ که خواب بود، تهیونگم از درس چیزی متوجه نمیشد، بعد که زنگ تفریح خورد تهیونگ دستمو گرفت
$: لیا.. امممم... میتونی به من اینجا رو توضیح بدی؟
%: من؟
$: ااممممم... اوهوم
%: باشه حتما
و شروع کرد به توضیح دادن که.....
خب این از پارت 1، منتظر پارت 2 باشید 💜💜
۴۳.۱k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.