دوست دارم ۱۱
تهیونگ توی راه غمگین بود اون به ا/ت دروغ گفته بود نمی رفت کمپانی !میرفت لب دریا
رفت وایساد توی آب ها و شروع کرد به فریاد زدن
خدا چرا این کارو بامن میکنی!
چرا!چرااااااااا!
ناخدا گاه گریش گرفت .
گوشیش زنگ خورد.
برداشت دیدا/ت.
ا/ت :الو .....
تهیونگ سکوت کرده بود.
ا/ت :الو....منو ببخش نباید اون طوری حرف میزدم!
عشقم من حالم خوب نیست باید ببینمت .
ته:نه من نمیتونم توی چشمات نگاه کنم !
ا/ت :خب توهم نیاز هایی داری .
بیا کارت دارم .امشب میخوام بیام خونت !
تهیونگ:😳 ا...ا..الان میام.
تهیونگ باتمام قدرت گاز داد تا رسید دم در بیمارستان.
ا/ت سوار شد .
ا/ت :منو میشه بوس کنی🥺
تهیونگ:مطمعنی؟
ا/ت :اره بریمخونت کار دارم😏
تهیونگ:او بیبی گرل داری ددیتو تحر*یک میکنی !
سریع رسیدن .
رفتن توی خونه...
رفت وایساد توی آب ها و شروع کرد به فریاد زدن
خدا چرا این کارو بامن میکنی!
چرا!چرااااااااا!
ناخدا گاه گریش گرفت .
گوشیش زنگ خورد.
برداشت دیدا/ت.
ا/ت :الو .....
تهیونگ سکوت کرده بود.
ا/ت :الو....منو ببخش نباید اون طوری حرف میزدم!
عشقم من حالم خوب نیست باید ببینمت .
ته:نه من نمیتونم توی چشمات نگاه کنم !
ا/ت :خب توهم نیاز هایی داری .
بیا کارت دارم .امشب میخوام بیام خونت !
تهیونگ:😳 ا...ا..الان میام.
تهیونگ باتمام قدرت گاز داد تا رسید دم در بیمارستان.
ا/ت سوار شد .
ا/ت :منو میشه بوس کنی🥺
تهیونگ:مطمعنی؟
ا/ت :اره بریمخونت کار دارم😏
تهیونگ:او بیبی گرل داری ددیتو تحر*یک میکنی !
سریع رسیدن .
رفتن توی خونه...
۳۱.۵k
۰۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.