فصل2پارت74
Part74
f2
تهیونگ ویو: حالم خیلی بد بود بعد از اینکه نانا بهم قرص داد ساعت۲ ظهر بیدار شدم دید نانا داره گریه میکنه و دمنوش درست میکنه رفتم از پشت دستمو دور کمرش حلقه کردم
نانا ویو: خیلی نگران ته نکنه یه بلایی سرش بیاد نمیدونم چرا اینقدر فکرای منفی میکرد درصورتی که سرما خوردگی ساده بود ولی حال بدش حالم منم بد میکرد که دیدم یهو دست کسی دورم حلقم شد تهیونگ بود
تهیونگ : نانا جونم برا چی گریه میکنی هاااا؟؟؟
نانا: برو استراحت کن حالت خوب نیست
تهیونگ : آها پس برای من گریه میکنی ؟
نانا : نه خیرم من گریه نمیکنم
تهیونگ: ولی صورتت اینو نشون نمیده
نانا: هق .. هق ( دماغشو کشید بالا)
راوی: تهیونگ نانا رو بغل کرد
تهیونگ: من فقط سرما خوردم تو که اینقدر سوسول نبودی
راوی: بعد از اینکه نانا اروم شد تهیونگ نانا رو از بغلش اورد بیرون
f2
تهیونگ ویو: حالم خیلی بد بود بعد از اینکه نانا بهم قرص داد ساعت۲ ظهر بیدار شدم دید نانا داره گریه میکنه و دمنوش درست میکنه رفتم از پشت دستمو دور کمرش حلقه کردم
نانا ویو: خیلی نگران ته نکنه یه بلایی سرش بیاد نمیدونم چرا اینقدر فکرای منفی میکرد درصورتی که سرما خوردگی ساده بود ولی حال بدش حالم منم بد میکرد که دیدم یهو دست کسی دورم حلقم شد تهیونگ بود
تهیونگ : نانا جونم برا چی گریه میکنی هاااا؟؟؟
نانا: برو استراحت کن حالت خوب نیست
تهیونگ : آها پس برای من گریه میکنی ؟
نانا : نه خیرم من گریه نمیکنم
تهیونگ: ولی صورتت اینو نشون نمیده
نانا: هق .. هق ( دماغشو کشید بالا)
راوی: تهیونگ نانا رو بغل کرد
تهیونگ: من فقط سرما خوردم تو که اینقدر سوسول نبودی
راوی: بعد از اینکه نانا اروم شد تهیونگ نانا رو از بغلش اورد بیرون
۶.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.