کاملترین تحلیل موجود برای سریال ضد ایرانی The Handmaid’s
کاملترین تحلیل موجود برای سریال ضد ایرانی The Handmaid’s Tale (سرگذشت ندیمه) !!!
13 نامزدی و 8 جایزه از جشنوارهی امی سال ۲۰۱۷ و 3 نامزدی و 2 جایزه از گلدن گلوب 2018 (تم فمنیستی آن در این جوایز بی تاثیر نبوده، فمنیسم تم این یکی دو سال هست مخصوصا بعد metoo و فیلم های جشنواره ای مثل The Shape of Water ,Lady bird ,Three Billboards Outside Ebbing, Missouri و I, Tonya را میتوان نام برد، این به هیچ وجه به معنی شاهکار نبودن این فیلم ها نیست)
- چکیده داستان!!: ما اتفاقات و تحرکات کوچکی را که می شنیدیم، جدی نگرفتیم و دیدیم که یک دفعه حکومت عوض شد و دیکتاتوری مذهبی کشور را فرا گرفت، الان به شدت پشیمانیم که چرا همان موقع نفهمیدیم چه اتفاقی دارد می افتد و جلویش نهایستادیم، حال وقت قیام زنان است!!
- از ابتدای شروع سریال، جالبترین موضوع این بود که دیالوگ ها، فضای حاکم بر اثر و نمادهای مختلفی که وجود داشت من را به یاد تصویر رسانه ای شدیدا سیاهی که غرب همیشه از کشور مذهبی مثل ایران سعی داشته نمایش دهد، می انداخت. تصور می کردم این اثر و حکومت مذهبی تمامیتخواهش به گونه ای به حکومت مذهبی آرمانی پساآخرالزمانی ای مثل حکومت منجی گرایانه اسلامی یا حکومت حضرت مسیح پس از بازگشتش رجوع می کند و به نوعی داستان خود را طبق رسم متداول داستان نویسی که به دیرین گونه ها و گونه های واقعی موجود در جهان برای الگو گرفتن ارجاع می دهند، از آنها وام گرفته است. اما سعی داشته به سیاه ترین شکل ممکن با کم و زیاد کردن و وارونه نشان دادن المان هایی، این فضا را مطابق میل خودش بازسازی کند. در واقع این سریال علاوه بر هدف قرار دادن مذهب و کشورهای مذهبی امروز به نوعی تشکیل هر حکومت آرمانی مذهبی در آینده را نیز سیاه جلوه می دهد. یک موردی که در قسمت های پایانی تر به نظرم آمد این بود که سعی شده فضای تاریک و خفقان آور داستان کمی تلطیف شود، شاید در جهت حداکثری نگاه داشتن دیدِ اعتراضی به چنین حکومت هایی حتی اگر نتوان در دنیای امروز با کار رسانه ای، به سیاه ترین شکل ممکن آنها را نشان داد!
-نکته مهم اول: سیستم کار رسانه های غرب (به عبارتی یهودیان، با توجه به اینکه اساسا رسانه در جهان توسط مالکان یهودی اداره می شوند! که خودش جداگانه جای بحث دارد) طی سالیان دراز به بلوغ رسیده اند و امروز خیلی نظام مند، هماهنگ و عالی جلو می روند. به این شکل که تئوری ها و دکترین های خود را توسط برترین و نخبه ترین نویسنده ها در عالی ترین شکل هنری به رشته تحریر در می آورند و علاوه بر حمایت رسانه ای شدید در جهت فروش بالای کتاب های نوشته شده، با آوردن آنها به مدیوم سینما و سریال های تلویزیونی، تاثیر و کار رسانه ای برای آنها را تکمیل می کنند. جشنواره ها و پروپاگاندای خبری هم در بهترین شکل در کنار معروف تر شدن این آثارِ استراتژیک نقش ایفا می کنند. و این چرخهی کامل هست که توانسته چنین قدرتی ایجاد کند که ذهن جهانیان را کم و زیاد به غرب و سیاست هایش گرایش دهد.
- نکته مهم دوم: اساسا غرب حکومت لیبرال دموکراسی در حال سقوط! (این را از این جهت عرض می کنم که در سال های اخیر کتاب های زیادی در این باره به چاپ رسیده و به بحثی جدی در بین اندیشمندان غربی تبدیل شده. و به نوعی با انتخاب یک رئیس جمهور ضد سیستم، نشانه های این اتفاق هر بار خود را بیشتر نمایان می کند) خود را با تمام نواقصش بهترین نسخه ممکن می داند و در تولیدات رسانه ای خود نیز هر گونه فردی که برای تغییر وضعیت موجود ظهور کند و یا هر طرح و مدل جایگزینی که مطرح شود را سیاه و کثیف به تصویر می کشد (در فیلم های بلاک باستری ابر قهرمانی که روز به روز بیشتر می شوند و همچنین پویانمایی های تولید شده که شاید بتوان بطور شاخص انیمیشن Zootopia و Up را نام برد این امر خیلی واضح قابل رویت هست)
- برخی از نمادها و مفاهیمی که در سریال وجود دارند و راهنما و جهت دهنده (چه مستقیم و غیر مستقیم) برای ذهن ببینده می باشند:
– حکومتی به شدت مذهبی و ضد مدرنیستی که دستاوردهای غرب (از جمله آزادی های افسارگسیخته جنسی) را زیر پا می گذارد. تمام دیالوگ ها و حتی قوانین و رفتارهای مردم بر اساس کتاب مقدس می باشد (در حدی که میتوان آن را با حکومت های آرمانی الهی پس از ظهور حضرت عیسی در مسیحیت یا در اسلام و یهودیت مقایسه کرد!)
– زنان جامعه، پوشیده و نسبتا تا حد زیادی پوشش شبیه آنچه مربوط به ادیان الهی هست را دارا می باشند.
– همجنسگراها مجازات (اعدام) می شوند (حتی از تیر چراغ برق و با استفاده از جرثقیل شبیه آنچیزی که به انقلاب اسلامی نسبت می دهند و در فیلم هایی مثل آرگو می توانید این را به وضوح ببینید) و شبیه سازی مراسمی مثل سنگسار برای مجازات افراد خاطی از قوانین الهی.
(در توضیحی که در قسمت اول سر
13 نامزدی و 8 جایزه از جشنوارهی امی سال ۲۰۱۷ و 3 نامزدی و 2 جایزه از گلدن گلوب 2018 (تم فمنیستی آن در این جوایز بی تاثیر نبوده، فمنیسم تم این یکی دو سال هست مخصوصا بعد metoo و فیلم های جشنواره ای مثل The Shape of Water ,Lady bird ,Three Billboards Outside Ebbing, Missouri و I, Tonya را میتوان نام برد، این به هیچ وجه به معنی شاهکار نبودن این فیلم ها نیست)
- چکیده داستان!!: ما اتفاقات و تحرکات کوچکی را که می شنیدیم، جدی نگرفتیم و دیدیم که یک دفعه حکومت عوض شد و دیکتاتوری مذهبی کشور را فرا گرفت، الان به شدت پشیمانیم که چرا همان موقع نفهمیدیم چه اتفاقی دارد می افتد و جلویش نهایستادیم، حال وقت قیام زنان است!!
- از ابتدای شروع سریال، جالبترین موضوع این بود که دیالوگ ها، فضای حاکم بر اثر و نمادهای مختلفی که وجود داشت من را به یاد تصویر رسانه ای شدیدا سیاهی که غرب همیشه از کشور مذهبی مثل ایران سعی داشته نمایش دهد، می انداخت. تصور می کردم این اثر و حکومت مذهبی تمامیتخواهش به گونه ای به حکومت مذهبی آرمانی پساآخرالزمانی ای مثل حکومت منجی گرایانه اسلامی یا حکومت حضرت مسیح پس از بازگشتش رجوع می کند و به نوعی داستان خود را طبق رسم متداول داستان نویسی که به دیرین گونه ها و گونه های واقعی موجود در جهان برای الگو گرفتن ارجاع می دهند، از آنها وام گرفته است. اما سعی داشته به سیاه ترین شکل ممکن با کم و زیاد کردن و وارونه نشان دادن المان هایی، این فضا را مطابق میل خودش بازسازی کند. در واقع این سریال علاوه بر هدف قرار دادن مذهب و کشورهای مذهبی امروز به نوعی تشکیل هر حکومت آرمانی مذهبی در آینده را نیز سیاه جلوه می دهد. یک موردی که در قسمت های پایانی تر به نظرم آمد این بود که سعی شده فضای تاریک و خفقان آور داستان کمی تلطیف شود، شاید در جهت حداکثری نگاه داشتن دیدِ اعتراضی به چنین حکومت هایی حتی اگر نتوان در دنیای امروز با کار رسانه ای، به سیاه ترین شکل ممکن آنها را نشان داد!
-نکته مهم اول: سیستم کار رسانه های غرب (به عبارتی یهودیان، با توجه به اینکه اساسا رسانه در جهان توسط مالکان یهودی اداره می شوند! که خودش جداگانه جای بحث دارد) طی سالیان دراز به بلوغ رسیده اند و امروز خیلی نظام مند، هماهنگ و عالی جلو می روند. به این شکل که تئوری ها و دکترین های خود را توسط برترین و نخبه ترین نویسنده ها در عالی ترین شکل هنری به رشته تحریر در می آورند و علاوه بر حمایت رسانه ای شدید در جهت فروش بالای کتاب های نوشته شده، با آوردن آنها به مدیوم سینما و سریال های تلویزیونی، تاثیر و کار رسانه ای برای آنها را تکمیل می کنند. جشنواره ها و پروپاگاندای خبری هم در بهترین شکل در کنار معروف تر شدن این آثارِ استراتژیک نقش ایفا می کنند. و این چرخهی کامل هست که توانسته چنین قدرتی ایجاد کند که ذهن جهانیان را کم و زیاد به غرب و سیاست هایش گرایش دهد.
- نکته مهم دوم: اساسا غرب حکومت لیبرال دموکراسی در حال سقوط! (این را از این جهت عرض می کنم که در سال های اخیر کتاب های زیادی در این باره به چاپ رسیده و به بحثی جدی در بین اندیشمندان غربی تبدیل شده. و به نوعی با انتخاب یک رئیس جمهور ضد سیستم، نشانه های این اتفاق هر بار خود را بیشتر نمایان می کند) خود را با تمام نواقصش بهترین نسخه ممکن می داند و در تولیدات رسانه ای خود نیز هر گونه فردی که برای تغییر وضعیت موجود ظهور کند و یا هر طرح و مدل جایگزینی که مطرح شود را سیاه و کثیف به تصویر می کشد (در فیلم های بلاک باستری ابر قهرمانی که روز به روز بیشتر می شوند و همچنین پویانمایی های تولید شده که شاید بتوان بطور شاخص انیمیشن Zootopia و Up را نام برد این امر خیلی واضح قابل رویت هست)
- برخی از نمادها و مفاهیمی که در سریال وجود دارند و راهنما و جهت دهنده (چه مستقیم و غیر مستقیم) برای ذهن ببینده می باشند:
– حکومتی به شدت مذهبی و ضد مدرنیستی که دستاوردهای غرب (از جمله آزادی های افسارگسیخته جنسی) را زیر پا می گذارد. تمام دیالوگ ها و حتی قوانین و رفتارهای مردم بر اساس کتاب مقدس می باشد (در حدی که میتوان آن را با حکومت های آرمانی الهی پس از ظهور حضرت عیسی در مسیحیت یا در اسلام و یهودیت مقایسه کرد!)
– زنان جامعه، پوشیده و نسبتا تا حد زیادی پوشش شبیه آنچه مربوط به ادیان الهی هست را دارا می باشند.
– همجنسگراها مجازات (اعدام) می شوند (حتی از تیر چراغ برق و با استفاده از جرثقیل شبیه آنچیزی که به انقلاب اسلامی نسبت می دهند و در فیلم هایی مثل آرگو می توانید این را به وضوح ببینید) و شبیه سازی مراسمی مثل سنگسار برای مجازات افراد خاطی از قوانین الهی.
(در توضیحی که در قسمت اول سر
۳۰.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.