بازیکن پارت ۵
« نویسنده هفتم ها اعلام حضور کنن »
میخواستم جوابش رو بدم که گوشیش زنگ خورد
مکالمه
دازای : الوووووووووووووووووووووو میااااااا
میا : چی شده دازای ؟
دازای : میااااا سریع خودت رو برسون مافیا
میا : باش
پایان مکالمه
میا : بازیکن باید بریم مافیا
آی : باش
۲۰ دقیقه بعد
مکان : مقر مافیا
از زبان من « نویسنده » :
تق تق تق
£ : بیا تو
میا با دیدن صحنه ی رو به روش از خنده منفجر شد * اسلاید ۲ *
میا : دازای ههه تو ههه چرا ههه لباس ههه خدمتکاری ههه پوشیدی ههه * با خنده *
دازای : مرضضضضضضضضضض دردددددددد
چویا : * نیشخند * میا مثل اینکه دازای شرط رو باخته 😁
میا : حالا چه شرطی بود ؟
چویا : باید تا شب همین لباس رو بپوشه 😁
چویا به آی خیره میشه
چویا : این دختره کیه با خودت اوردی مافیا ؟
میا : * صاف کردن صداش * بازیکن
اکو از ناکجا آباد
اکو : چیییییییی بازیکن دخترههههههه
همه گرفتن گوشاشون
چویا : اکووو کر شدیممممممم
اکو : * صرفه * ببخشید چویا سان
چویا : عیبی نداره
چویا : وایسا ببینم بازیکن دخترههههه * با تعجب *
آی : آره دخترم 😐
بقیه : ................
فعلاااااااااااااااااااااا
شرط پارت بعدی ۱۵ لایک
میخواستم جوابش رو بدم که گوشیش زنگ خورد
مکالمه
دازای : الوووووووووووووووووووووو میااااااا
میا : چی شده دازای ؟
دازای : میااااا سریع خودت رو برسون مافیا
میا : باش
پایان مکالمه
میا : بازیکن باید بریم مافیا
آی : باش
۲۰ دقیقه بعد
مکان : مقر مافیا
از زبان من « نویسنده » :
تق تق تق
£ : بیا تو
میا با دیدن صحنه ی رو به روش از خنده منفجر شد * اسلاید ۲ *
میا : دازای ههه تو ههه چرا ههه لباس ههه خدمتکاری ههه پوشیدی ههه * با خنده *
دازای : مرضضضضضضضضضض دردددددددد
چویا : * نیشخند * میا مثل اینکه دازای شرط رو باخته 😁
میا : حالا چه شرطی بود ؟
چویا : باید تا شب همین لباس رو بپوشه 😁
چویا به آی خیره میشه
چویا : این دختره کیه با خودت اوردی مافیا ؟
میا : * صاف کردن صداش * بازیکن
اکو از ناکجا آباد
اکو : چیییییییی بازیکن دخترههههههه
همه گرفتن گوشاشون
چویا : اکووو کر شدیممممممم
اکو : * صرفه * ببخشید چویا سان
چویا : عیبی نداره
چویا : وایسا ببینم بازیکن دخترههههه * با تعجب *
آی : آره دخترم 😐
بقیه : ................
فعلاااااااااااااااااااااا
شرط پارت بعدی ۱۵ لایک
۱۵۳
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.