♢𓊈𝐷𝑜𝑛'𝑡 𝑓𝑜𝑟𝑔𝑒𝑡 𝑚𝑒𓊉♢
♢𓊈𝐷𝑜𝑛'𝑡 𝑓𝑜𝑟𝑔𝑒𝑡 𝑚𝑒𓊉♢
فراموشم نکن:)♡
ᴘᴀʀᴛ﹍3
ویو جیمین
تا اخر کلاس فقط بهش زل زده بودم...
زنگ بیرون خورد و همه رفتن بیرون یونا هم میخواست بره که بین دیوار و دستام زندونیش کردم
_کجا به سلامتی؟
+یـ..یااا برو کنار
زبونش گرفته بود و خیلی کیوت حرف میزد
+میشه بـ..بری اونور
لبامو نزدیک لبش کردم میخواستم یه بار دیگه طعم لباشو بچشم
یهو یه دردی تو پایین تنم حس کردم
ویو یونا
میخواست ببوستم که بی اختیار با پام زدم تو دیـ*کش
خم شده بود و تو دستاش فوت میکرد
+شتتت...جـ..جیمین..حالت خوبه؟
صورتش قرمز شده بود
+ببین من معذرت میخوام ناخواسته بود
_زدییی ناکارم کردیییی بعد میگی معذرت میخوامممم...ایییییی.
قبل اینکه بزنه ناکارم کنه از زیر دستش فرار کردم
_فقط گیرت بیارم میدونم چیکارت کنممممم
با سرعت میدویدم که ناگهان به دونفر برخورد کردم و هر سه تامون پخش زمین شدیم
=اییییی پاشو از رومون
•دختر نمیخوای بلند شی له شدمممم
از روشون بلند شدم اونا لیا و هوان بودن
+وایسا ببینم شما دوتا چرا دستای همو گرفتین؟
•الاغی دیگه الاغ...
=بالاخره بهش اعتراف کردمممم
+هعی زندگی...من که زدم کراشمو ناکار کردم دیگه فکر نکنم سمتم بیاد...حداقل دوتا اسکل بهم رسیدن
=چیکارش کردی
+از عمو تبدیل به عمش کردم
•خاککک عالم کف مغزتتتت
=نگا طرف من نمیایا...من تازه رل زدم نمیخوام عقیم شم
•عههه
لیا از خجالت سرخ شد هرسه تامون خندیدیم
+من دیگه برم...باییی
ویو جیمین
فکر کنم تا دوروز درد کنه...دختره ی ***
هوففف وایسا بالاخره که مال من میشی اون موقع تلافی میکنم
از کلاس رفتم بیرون...یه دختری داشت یه کسی رو کتک میزد توجه کردم دیدم یوناعه یه پسره رو گرفته زیر کتک با سرعت به سمتش دویدم و بزور از پسره جداش کردم
_هییی اروم باش کشتیش
انگشت اشارشو به طرف پسره گرفت و گفت
+یه بار دیگه نزدیکم شی پارت میکنم جرت میدم فهمیدیییی
_اییی گوشم کر شد اروم باش...چت شد یهو
انگار متوجه ی وعضیتمون شد
کاملا توی بغلم بود
+هیییی داری چیکار میکنی؟
_داشتم تو رو از اون بدبخت جدا میکنم
+خب کارم تموم شد میتونی ولم کنی
_عااا ولی من کارم باهات تموم نشده.. نمیخوام ولت کنم...کم مونده بود ناقصم کنی
رنگش پرید و با لکنت گفت
+چـ..چیزه...مـ..من گفتم که اتفاقی بود
یه لبخند کج و کوله زد و دوباره فرار کرد
شرط: بعد دوپارت معکوس...30 لایک❤
فراموشم نکن:)♡
ᴘᴀʀᴛ﹍3
ویو جیمین
تا اخر کلاس فقط بهش زل زده بودم...
زنگ بیرون خورد و همه رفتن بیرون یونا هم میخواست بره که بین دیوار و دستام زندونیش کردم
_کجا به سلامتی؟
+یـ..یااا برو کنار
زبونش گرفته بود و خیلی کیوت حرف میزد
+میشه بـ..بری اونور
لبامو نزدیک لبش کردم میخواستم یه بار دیگه طعم لباشو بچشم
یهو یه دردی تو پایین تنم حس کردم
ویو یونا
میخواست ببوستم که بی اختیار با پام زدم تو دیـ*کش
خم شده بود و تو دستاش فوت میکرد
+شتتت...جـ..جیمین..حالت خوبه؟
صورتش قرمز شده بود
+ببین من معذرت میخوام ناخواسته بود
_زدییی ناکارم کردیییی بعد میگی معذرت میخوامممم...ایییییی.
قبل اینکه بزنه ناکارم کنه از زیر دستش فرار کردم
_فقط گیرت بیارم میدونم چیکارت کنممممم
با سرعت میدویدم که ناگهان به دونفر برخورد کردم و هر سه تامون پخش زمین شدیم
=اییییی پاشو از رومون
•دختر نمیخوای بلند شی له شدمممم
از روشون بلند شدم اونا لیا و هوان بودن
+وایسا ببینم شما دوتا چرا دستای همو گرفتین؟
•الاغی دیگه الاغ...
=بالاخره بهش اعتراف کردمممم
+هعی زندگی...من که زدم کراشمو ناکار کردم دیگه فکر نکنم سمتم بیاد...حداقل دوتا اسکل بهم رسیدن
=چیکارش کردی
+از عمو تبدیل به عمش کردم
•خاککک عالم کف مغزتتتت
=نگا طرف من نمیایا...من تازه رل زدم نمیخوام عقیم شم
•عههه
لیا از خجالت سرخ شد هرسه تامون خندیدیم
+من دیگه برم...باییی
ویو جیمین
فکر کنم تا دوروز درد کنه...دختره ی ***
هوففف وایسا بالاخره که مال من میشی اون موقع تلافی میکنم
از کلاس رفتم بیرون...یه دختری داشت یه کسی رو کتک میزد توجه کردم دیدم یوناعه یه پسره رو گرفته زیر کتک با سرعت به سمتش دویدم و بزور از پسره جداش کردم
_هییی اروم باش کشتیش
انگشت اشارشو به طرف پسره گرفت و گفت
+یه بار دیگه نزدیکم شی پارت میکنم جرت میدم فهمیدیییی
_اییی گوشم کر شد اروم باش...چت شد یهو
انگار متوجه ی وعضیتمون شد
کاملا توی بغلم بود
+هیییی داری چیکار میکنی؟
_داشتم تو رو از اون بدبخت جدا میکنم
+خب کارم تموم شد میتونی ولم کنی
_عااا ولی من کارم باهات تموم نشده.. نمیخوام ولت کنم...کم مونده بود ناقصم کنی
رنگش پرید و با لکنت گفت
+چـ..چیزه...مـ..من گفتم که اتفاقی بود
یه لبخند کج و کوله زد و دوباره فرار کرد
شرط: بعد دوپارت معکوس...30 لایک❤
۱۰.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.