Part 1
Part 1
#ددی_فاکر_وحشیم
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
کوک ۲۴سالشه و ا/ت ۱۸ سال.
کوک بزرگترین مافیای جهانه و همه ازش میترسن ا/ت رو خیلی دوست داره و زیادی بهش عشقشو نشون نمیده ولی دیوونشه
ا/ت عاشقه کوکه و دوست داره با دوستاش بره بیرون و بار اینا... ا/ت خوانوادشو تو ۱۴سالگی از دست داده و با کوک تو بار اشنا شدن ۲ ساله که باهم زندگی می کنن ا/ت نمیدونه که کوک یه مافیاس و میدونه که کوک یه شرکت تبلیغاتی داره
جیمین دستیار و دوست جونگکوکه
_ویو ا/ت
کوک و منو دعوت کرده بودن به پارتی
کوک گفته بود جشن یه پرژه ای جدید رو میگرن
منم شروع کردم به اماده شدن یه دوش چند مینی گرفتم و از حموم اومدم بیرونم موهامو خشک کردم یه میکاپ یکم غلیظ انجام دادم و یه لباس مشکی یکم کوتاه پوشیدم و با کفش پاشنه بلندم ستش کردم موهام بلندو مشکی بود به اونا هم حالت فر دادم و کاملا حاضر شدم بعد ۱۰مین یکی در اتاقو باز کرد کوک بود
ا/ت: سلام عشقم
کوک: سلام
ا/ت: چطور شدم
کوک: لباست کوتاهه و سینه هات معلوم میشه عوضش کن
ا/ت: نه کوک لطفا بزار اینو بپوشم
کوک: نمیشه
ا/ت: لطفا تو که پیشمی(رفتم پیشش و بوسش کردم)
کوک: فقط این دفعه
ا/ت: مرسی عشقم
کوک: رفتم تو حموم و داشتم زیر دوش فکر می کردم ا/ت خیلی خوشگل شده بود و داشت اونطوری تحریکم میکرد که زود رفتم حموم دو ساله که جلوی خودمو گرفتم تا باهاش سکس نکنم چون اون از رابطه میترسه و منم بهش گفتم وقتی بزرگ شی انجامش میدیم
از حموم اومدم بیرون خودمو خشک کردم و حاضر شدم کت شلوار سیاهمو پوشیدم و کراواتمو بستم اماده شدم رفتم بیرون ا/ت تو پذیرایی بود
کوک: بیا بریم
ا/ت: باش
رفتیم سوار ماشین شدیم و رسیدیم به پارتی از ماشین اومدیم بیرون بازوی کوک را گرفتم و وارد شدیم...
ادامه دارد...
#ددی_فاکر_وحشیم
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
کوک ۲۴سالشه و ا/ت ۱۸ سال.
کوک بزرگترین مافیای جهانه و همه ازش میترسن ا/ت رو خیلی دوست داره و زیادی بهش عشقشو نشون نمیده ولی دیوونشه
ا/ت عاشقه کوکه و دوست داره با دوستاش بره بیرون و بار اینا... ا/ت خوانوادشو تو ۱۴سالگی از دست داده و با کوک تو بار اشنا شدن ۲ ساله که باهم زندگی می کنن ا/ت نمیدونه که کوک یه مافیاس و میدونه که کوک یه شرکت تبلیغاتی داره
جیمین دستیار و دوست جونگکوکه
_ویو ا/ت
کوک و منو دعوت کرده بودن به پارتی
کوک گفته بود جشن یه پرژه ای جدید رو میگرن
منم شروع کردم به اماده شدن یه دوش چند مینی گرفتم و از حموم اومدم بیرونم موهامو خشک کردم یه میکاپ یکم غلیظ انجام دادم و یه لباس مشکی یکم کوتاه پوشیدم و با کفش پاشنه بلندم ستش کردم موهام بلندو مشکی بود به اونا هم حالت فر دادم و کاملا حاضر شدم بعد ۱۰مین یکی در اتاقو باز کرد کوک بود
ا/ت: سلام عشقم
کوک: سلام
ا/ت: چطور شدم
کوک: لباست کوتاهه و سینه هات معلوم میشه عوضش کن
ا/ت: نه کوک لطفا بزار اینو بپوشم
کوک: نمیشه
ا/ت: لطفا تو که پیشمی(رفتم پیشش و بوسش کردم)
کوک: فقط این دفعه
ا/ت: مرسی عشقم
کوک: رفتم تو حموم و داشتم زیر دوش فکر می کردم ا/ت خیلی خوشگل شده بود و داشت اونطوری تحریکم میکرد که زود رفتم حموم دو ساله که جلوی خودمو گرفتم تا باهاش سکس نکنم چون اون از رابطه میترسه و منم بهش گفتم وقتی بزرگ شی انجامش میدیم
از حموم اومدم بیرون خودمو خشک کردم و حاضر شدم کت شلوار سیاهمو پوشیدم و کراواتمو بستم اماده شدم رفتم بیرون ا/ت تو پذیرایی بود
کوک: بیا بریم
ا/ت: باش
رفتیم سوار ماشین شدیم و رسیدیم به پارتی از ماشین اومدیم بیرون بازوی کوک را گرفتم و وارد شدیم...
ادامه دارد...
۵۲.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.