پارت ۲۲
پارت ۲۲
سوآه ویو
اومدن تهیونگو بردن اتاق عمل یک ساعت
دوساعت
سه ساعت
وای چرا نمیاد دارم از نگرانی میمیرم پشت در اتاق عمل هی راه میرفتم بالاخره بعد ی ربع دکترش اومد
+ د...دکتر حال ه...همسرم چ...طوره؟( نگران و لکنت
دکی: زخمشون تقریبا عمیق بوده ولی عمل موفقیت آمیز بود ی یک هفته مهمون ما باشن حالشون کاملا خوب میشه
+ مرسی درکتر مرسی( تعظیم
دکی: وظیفس
ته رو بردن ب بخش منم از پشت شیشه نگاهش میکردم چقدر دلم واسه ی صداش تنگ شده الان تازه میفهمم ک چقدر دوسش دارم...
دلم میخواد بلند شه و برم تو بغل گرمش....
ی هفته هم واسه ی من زیاده ...
از دکترش اجازه گرفتم و رفتم داخل رو صندلی بغل دستش نشستم و دستاش رو توی دستام گرفتم و سرمو روی دستاش گذاشتم چند مینی گذشت و من خوابم برد
( یک هفته بعد )
ادمین: یک هفته گذشت تهیونگ بهوش اومده بود ولی تو کل این ی هفته سوآه مقدار کمی آب و غذا میخورد و تمام مدت حواسش ب تهیونگ بود و ازش مراقبت میکرد امروز صبح ته بهوش اومد ولی سوآه رو دستش خوابش برده بود...
ته ویو
بهوش اومدم دیدم سوآه سرش رو دستمه و خوابیده یعنی تمام مدت نگرانم بوده؟ آخی چه کیوته
آروم بلند شدم و نشستم ک زخمم تیر کشید دادم رف هوا
_ اخخخخخخخخخخ
+ چیشده ؟ ته خوبی؟ زخمته؟ جاییت درد میکنه؟ وایسا تو کی بهوش اومدی؟
_ عشقم ی نفس بگیر الان بهوش اومدم الان ک نه صبح زخمم تیر کشید همین
+ دکترررر
دکی: خب علائم حیاتیشون نرماله و حالشونم خوب شده میتونن مرخص بشن فقط حتما زخمشون شسته بشه وگرنه عفونت میکنه
_+ ممنون
دکی: وظیفس
_ سوآه چرا انقد لاغر شدی؟
+ امممممم خب هیچی
× داداش زن داداش بخاطر تو اینجوری شد از بس ک نگرانت بود
_ واقعاااا( ذوق) پرنسس این چه کاری بود ببین چقد ضعیف شدی بیا رو تخت بغلم
+ نخیر بشین سرجات ببینم ب زخمت فشار میاد
_ قهر میکنما( کیوت
+ یعنی عین پسر بچه های ۴ ساله ای خیل خب
ادامه دارد....
سوآه ویو
اومدن تهیونگو بردن اتاق عمل یک ساعت
دوساعت
سه ساعت
وای چرا نمیاد دارم از نگرانی میمیرم پشت در اتاق عمل هی راه میرفتم بالاخره بعد ی ربع دکترش اومد
+ د...دکتر حال ه...همسرم چ...طوره؟( نگران و لکنت
دکی: زخمشون تقریبا عمیق بوده ولی عمل موفقیت آمیز بود ی یک هفته مهمون ما باشن حالشون کاملا خوب میشه
+ مرسی درکتر مرسی( تعظیم
دکی: وظیفس
ته رو بردن ب بخش منم از پشت شیشه نگاهش میکردم چقدر دلم واسه ی صداش تنگ شده الان تازه میفهمم ک چقدر دوسش دارم...
دلم میخواد بلند شه و برم تو بغل گرمش....
ی هفته هم واسه ی من زیاده ...
از دکترش اجازه گرفتم و رفتم داخل رو صندلی بغل دستش نشستم و دستاش رو توی دستام گرفتم و سرمو روی دستاش گذاشتم چند مینی گذشت و من خوابم برد
( یک هفته بعد )
ادمین: یک هفته گذشت تهیونگ بهوش اومده بود ولی تو کل این ی هفته سوآه مقدار کمی آب و غذا میخورد و تمام مدت حواسش ب تهیونگ بود و ازش مراقبت میکرد امروز صبح ته بهوش اومد ولی سوآه رو دستش خوابش برده بود...
ته ویو
بهوش اومدم دیدم سوآه سرش رو دستمه و خوابیده یعنی تمام مدت نگرانم بوده؟ آخی چه کیوته
آروم بلند شدم و نشستم ک زخمم تیر کشید دادم رف هوا
_ اخخخخخخخخخخ
+ چیشده ؟ ته خوبی؟ زخمته؟ جاییت درد میکنه؟ وایسا تو کی بهوش اومدی؟
_ عشقم ی نفس بگیر الان بهوش اومدم الان ک نه صبح زخمم تیر کشید همین
+ دکترررر
دکی: خب علائم حیاتیشون نرماله و حالشونم خوب شده میتونن مرخص بشن فقط حتما زخمشون شسته بشه وگرنه عفونت میکنه
_+ ممنون
دکی: وظیفس
_ سوآه چرا انقد لاغر شدی؟
+ امممممم خب هیچی
× داداش زن داداش بخاطر تو اینجوری شد از بس ک نگرانت بود
_ واقعاااا( ذوق) پرنسس این چه کاری بود ببین چقد ضعیف شدی بیا رو تخت بغلم
+ نخیر بشین سرجات ببینم ب زخمت فشار میاد
_ قهر میکنما( کیوت
+ یعنی عین پسر بچه های ۴ ساله ای خیل خب
ادامه دارد....
۳۳۳
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.