من عاشقش شدم ²⁸
من عاشقش شدم ²⁸
دایون:(پدصگ رفت)
از زبان سوجین:
وقتی دایون اون حرف و زد خون جلوی چشمان گرفت و میدونستم که میتونستم بکشمش اما تا یه دیقه بعش زمان دادم کاش بعد یه دیقه میموند تا مث سگ شکنجه اش میکردم و بعدشم میکشتمش مردیکه ی خر میدونستم حرف زدن با خودم فایده نداره و من هنوزم شوهر سوجونم اسم سوجون و که تو مغزم آوردم زدم زیر گریه و ۵ ساعت داشتم گریه میکردم که دیگه چشمام گرم شد و خوابیدم بعد از چند ساعت خواب رفتم به بابا ی سوجون بگم و اونا هم نشستن گریه کردن حتی جسدش هم نداشتیم
۱ سال بعد:
از زبان سوجین:
از وقتی سوجون رفته کلا بهم ریختم همش تو وهم هستم کلی دکترم رفتم اما انگار نه انگار با اینکه جسدش و نداریم یه درخت هست داخل حیاط که انگار سوجون هست و همیشه دردام و ب۶واون درخت میگم و کنار همون درخت گریه میکنم
از زبان سوجون:
.........
شرط ۱۰ تا لایک و کامنت ها بیشتر یکی دوتا باشه
دایون:(پدصگ رفت)
از زبان سوجین:
وقتی دایون اون حرف و زد خون جلوی چشمان گرفت و میدونستم که میتونستم بکشمش اما تا یه دیقه بعش زمان دادم کاش بعد یه دیقه میموند تا مث سگ شکنجه اش میکردم و بعدشم میکشتمش مردیکه ی خر میدونستم حرف زدن با خودم فایده نداره و من هنوزم شوهر سوجونم اسم سوجون و که تو مغزم آوردم زدم زیر گریه و ۵ ساعت داشتم گریه میکردم که دیگه چشمام گرم شد و خوابیدم بعد از چند ساعت خواب رفتم به بابا ی سوجون بگم و اونا هم نشستن گریه کردن حتی جسدش هم نداشتیم
۱ سال بعد:
از زبان سوجین:
از وقتی سوجون رفته کلا بهم ریختم همش تو وهم هستم کلی دکترم رفتم اما انگار نه انگار با اینکه جسدش و نداریم یه درخت هست داخل حیاط که انگار سوجون هست و همیشه دردام و ب۶واون درخت میگم و کنار همون درخت گریه میکنم
از زبان سوجون:
.........
شرط ۱۰ تا لایک و کامنت ها بیشتر یکی دوتا باشه
۱.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.