می پیچم در خودم... نه از درد!!! خاطرات را در درون زاویه ه
می پیچم در خودم... نه از درد!!! خاطرات را در درون زاویه هایم می جویم... "خاکستری شده ام" بعد از رفتنت ، رنگ ها پریدند... هوا سرد و مه گرفته شد.. "خوبی ها تمام شد" و اما، عشق.... رفت و بر باد شد... "تمام وجودم سرد شد" لبهایم کبود شد از نبود گرمای تو... دستهایم یخ بسته اند... و "قلبم" هیچ روزنه ای به سوی هیچ ندارد.... خاکستری شده ام "خاکستری"
۲۵۰
۰۹ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.