مافیای من 🪄💫
پارت ۵۷
هیون : این بچه توعه مگه یادت نیس گفتم پدر بچمی
یهو در باز شد
ات ویو
هوا خیلی سرد بود به لیا گفتم بریم تو باهاش حرف بزنیم
داخل شدم یهو دیدم هیون اونجاس
ات : دست از سر ما بردار چرا متوجه نمیشییی جیمین دیگه تو روودوس نداره جیمین منو دوس داره منم عاشقشم
هیون : ات تو متوجه نیستی
ات ؛ چیو متوجه نیستممم
هیون : این بچه رو میبینی این بچه
جیمین : هیون خفه شو
هیون : ات تو بگو می خوای بدونی من چرا اینجام این بچه کیه
ات : انتظارداری حرفت رو باور کنم
هیون یک برقه رو انداخت زمین
هیون : حرف دکترا رو باور داری دا این بچه مال جیمینه جیمین پدرشه
ات : چی
کوک : هیون حرف اضافی نزن
جیمین رفت پیش هیون و سیلی بهش زد
جیمین : بسه خفه شو
هیون : مبینی جلوی بچه اش منو میزنه
هیون : ات تو واقعا ساده ای من نمی خوام
ات : تو واقعا
هیون : ات من نمی خوام پیش جیمین باشم اصلا مال تو باشه فقط امدم بگم جیمین چه ادم پستی هس بفهمی که اون این همه مدت داره تو رو بازی میده
جیمین : هیون ( باداد
هیون : ات جیمینم بهم می گفت عاشقتم بعدش جی شد منو ول کرد با یک بچه اون تو رو فریب میدههه اگر باور نمی کنی این کاغذ رو باز کن بخون ببین
ات : چرا امدی اینجا چی گیرت اند
هیون : ات ساده نباش من فقط می خوام تو مثل من نباشی می خوای با جیمین باش ولی به زودی ولت می کنه
هیون : اوک باور نکن
هیون گوشیش رو از جیبش در اورد و بازش کرد و یک ویدیو نشون داد
تو ویدیو
جیمین : عشق من کیه
هیون : نمی دونم
جیمین : معلومههه عشق من توبیی جبگرممم
ویدیو تمام شد
هیون : می خوای عکس های عاشقمون رو
بهت نشون بدم
ات : کافیه
هیون : من فقط اینا رو گفتم تا فریبت نده
ات : چی میگی جیمین منو دوس داره چند بار منو نجات داده
هیون : هه من میوخواستم خود کشی کنم جیمین نجاتم داد
ات از خانه زد بیرون
ات ویو
نمی تونسم باور کنم جیمین بچه داره یعنی این همه مدت داشت منو فریب میدادنه نمی تونه اون منو چند بار نحات داده یعنی چی گیج شدم واسه همین زدم بیرون
داشتم تو خیابون ها می چرخیدم یهو یک ماشین نگه داشت اون😐
هیون : این بچه توعه مگه یادت نیس گفتم پدر بچمی
یهو در باز شد
ات ویو
هوا خیلی سرد بود به لیا گفتم بریم تو باهاش حرف بزنیم
داخل شدم یهو دیدم هیون اونجاس
ات : دست از سر ما بردار چرا متوجه نمیشییی جیمین دیگه تو روودوس نداره جیمین منو دوس داره منم عاشقشم
هیون : ات تو متوجه نیستی
ات ؛ چیو متوجه نیستممم
هیون : این بچه رو میبینی این بچه
جیمین : هیون خفه شو
هیون : ات تو بگو می خوای بدونی من چرا اینجام این بچه کیه
ات : انتظارداری حرفت رو باور کنم
هیون یک برقه رو انداخت زمین
هیون : حرف دکترا رو باور داری دا این بچه مال جیمینه جیمین پدرشه
ات : چی
کوک : هیون حرف اضافی نزن
جیمین رفت پیش هیون و سیلی بهش زد
جیمین : بسه خفه شو
هیون : مبینی جلوی بچه اش منو میزنه
هیون : ات تو واقعا ساده ای من نمی خوام
ات : تو واقعا
هیون : ات من نمی خوام پیش جیمین باشم اصلا مال تو باشه فقط امدم بگم جیمین چه ادم پستی هس بفهمی که اون این همه مدت داره تو رو بازی میده
جیمین : هیون ( باداد
هیون : ات جیمینم بهم می گفت عاشقتم بعدش جی شد منو ول کرد با یک بچه اون تو رو فریب میدههه اگر باور نمی کنی این کاغذ رو باز کن بخون ببین
ات : چرا امدی اینجا چی گیرت اند
هیون : ات ساده نباش من فقط می خوام تو مثل من نباشی می خوای با جیمین باش ولی به زودی ولت می کنه
هیون : اوک باور نکن
هیون گوشیش رو از جیبش در اورد و بازش کرد و یک ویدیو نشون داد
تو ویدیو
جیمین : عشق من کیه
هیون : نمی دونم
جیمین : معلومههه عشق من توبیی جبگرممم
ویدیو تمام شد
هیون : می خوای عکس های عاشقمون رو
بهت نشون بدم
ات : کافیه
هیون : من فقط اینا رو گفتم تا فریبت نده
ات : چی میگی جیمین منو دوس داره چند بار منو نجات داده
هیون : هه من میوخواستم خود کشی کنم جیمین نجاتم داد
ات از خانه زد بیرون
ات ویو
نمی تونسم باور کنم جیمین بچه داره یعنی این همه مدت داشت منو فریب میدادنه نمی تونه اون منو چند بار نحات داده یعنی چی گیج شدم واسه همین زدم بیرون
داشتم تو خیابون ها می چرخیدم یهو یک ماشین نگه داشت اون😐
۲۱.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.