*سناریو*
*سناریو*
وقتی مریض میشی:
با صداهای توی آشپزخونه بیدار شدی و چشمات رو باز کردی ، تعجب کردی که کی میتونه باشه به غیر از یونگی،چون یونگی برای سفر کاری به توکیو رفته بود ، از ریو تخت بلند شدی سمت آشپزخونه رفتی با دیدن یونگی شوکه شدی
یونگی:بیدار شدی خانم کوچولو!
ا.ت:کی برگشتی؟مگه نگفتی این هفته نیستی؟
یونگی سمت ا.ت قدم برداشت ، دستاش رو ریو گونه های ا.ت گذاشت و نوازششون کرد
یونگی:صبح گوشیتو جواب نمیدادی ، به هیون*خواهر ا.ت*زنگ زدم ببینم پیش اون شاید باشی که گفت الان دوروزه مریض شدی ، منم سریعا بلیط گرفتم برگشتم
ا.ت: واقعا لازم نبود عزیزم ، بخاطر من کارت رو عقب انداختی
یونگی:تو برام از هرچیز دیگه ای تو این دنیا باارزش تری گربه کوچولوم...
پیشونی ا.ت رو بوسید و ادامه داد
یونگی:الانم برو روی مبل بشین تا غذایی که برات درست کردم و داروهات رو بیارم عزیزم
ا.ت:ازت ممنونم یونگیا
یونگی:من ازت بابت اومدنت به زندگیم ممنونم ، گربه کوچولوم
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره ✨
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #یونگی
وقتی مریض میشی:
با صداهای توی آشپزخونه بیدار شدی و چشمات رو باز کردی ، تعجب کردی که کی میتونه باشه به غیر از یونگی،چون یونگی برای سفر کاری به توکیو رفته بود ، از ریو تخت بلند شدی سمت آشپزخونه رفتی با دیدن یونگی شوکه شدی
یونگی:بیدار شدی خانم کوچولو!
ا.ت:کی برگشتی؟مگه نگفتی این هفته نیستی؟
یونگی سمت ا.ت قدم برداشت ، دستاش رو ریو گونه های ا.ت گذاشت و نوازششون کرد
یونگی:صبح گوشیتو جواب نمیدادی ، به هیون*خواهر ا.ت*زنگ زدم ببینم پیش اون شاید باشی که گفت الان دوروزه مریض شدی ، منم سریعا بلیط گرفتم برگشتم
ا.ت: واقعا لازم نبود عزیزم ، بخاطر من کارت رو عقب انداختی
یونگی:تو برام از هرچیز دیگه ای تو این دنیا باارزش تری گربه کوچولوم...
پیشونی ا.ت رو بوسید و ادامه داد
یونگی:الانم برو روی مبل بشین تا غذایی که برات درست کردم و داروهات رو بیارم عزیزم
ا.ت:ازت ممنونم یونگیا
یونگی:من ازت بابت اومدنت به زندگیم ممنونم ، گربه کوچولوم
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره ✨
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #یونگی
۸.۸k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.