فیک کوک (عشق پنهان)
فیک کوک (عشق پنهان)
پارت¹⁷
از زبان ا.ت:
جونگکوک بغلم کرد و روی تخت نشسته بودیم و منم تو بغلش آروم شده بودم و هق هق میزدم
گفت: بهتری؟
گفتم: اوم..خوبم
به ساعتش نگاهی انداخت و گفت: فکر کنم یکم دیر شده ا.ت..
گفتم: ههه مگه ساعت چنده
گفت:۷:۴۵
گفتم: بریم خببب
[وقتی رسیدین مهمونی]
تهیونگ اومد در گوشت گفت: ببین ا.ت الان تو و جونگکوک سوژه این توی این مهمونی پس سعی کنین کاری نکنین کلا
من نشسته بودم رو صندلی و داشتم مشروب میخوردم و جونگکوک هم از دور بهم اشاره کرد که مشروب نخورم و آبمیوه بخورم
با چشام گفتم: نچ
بعدش یه مرده اومد نشست کنارم و سفت بغلم کرد
گفتم: یاا چکار میکنی مرتیکه ؟
گفت: چقدر اند.امت خوبه خوشگله
دیدم که جونگکوک صحبتش رو با طرف مقابلش قطع کرد و اومد مرده رو تا سر حد مرگ کتکش زد
بازو هاشو گرفتم و گفتم: باشه جونگکوک..چیزی نیست
رفتم تو دستشویی که دستامو بشورم چندتا زن هم اونجا بودن
یکیشون با به آرایش غلیظ اومد و دستشو گذاشت رو موهام و گفت: تو ا.ت هستی عزیزم درسته؟
یکی دیگه شون گفت: همون عروس کوچولو؟
گفت: آره..
یکی گفت: مطمئنم یه بار هم کنار جونگکوک نخوابیدی!ولی من یه شب کنارش خوابدم و جونگکوک گفت که عاشقمه کوچولو
همون زنه گفت: الینا نگو دیگه بچه اشکش در اومد بغض کرده عههه
پس اسمش الیناست ها؟
از زبان ا.ت:
تو مهمونی اصلا به جونگکوک محل نذاشتم که رفتیم خونه....
پارت بعد شرط دارهه
+۲۵کامنت
+۱۵ لایک
۷۵ فالور
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #black_pink
پارت¹⁷
از زبان ا.ت:
جونگکوک بغلم کرد و روی تخت نشسته بودیم و منم تو بغلش آروم شده بودم و هق هق میزدم
گفت: بهتری؟
گفتم: اوم..خوبم
به ساعتش نگاهی انداخت و گفت: فکر کنم یکم دیر شده ا.ت..
گفتم: ههه مگه ساعت چنده
گفت:۷:۴۵
گفتم: بریم خببب
[وقتی رسیدین مهمونی]
تهیونگ اومد در گوشت گفت: ببین ا.ت الان تو و جونگکوک سوژه این توی این مهمونی پس سعی کنین کاری نکنین کلا
من نشسته بودم رو صندلی و داشتم مشروب میخوردم و جونگکوک هم از دور بهم اشاره کرد که مشروب نخورم و آبمیوه بخورم
با چشام گفتم: نچ
بعدش یه مرده اومد نشست کنارم و سفت بغلم کرد
گفتم: یاا چکار میکنی مرتیکه ؟
گفت: چقدر اند.امت خوبه خوشگله
دیدم که جونگکوک صحبتش رو با طرف مقابلش قطع کرد و اومد مرده رو تا سر حد مرگ کتکش زد
بازو هاشو گرفتم و گفتم: باشه جونگکوک..چیزی نیست
رفتم تو دستشویی که دستامو بشورم چندتا زن هم اونجا بودن
یکیشون با به آرایش غلیظ اومد و دستشو گذاشت رو موهام و گفت: تو ا.ت هستی عزیزم درسته؟
یکی دیگه شون گفت: همون عروس کوچولو؟
گفت: آره..
یکی گفت: مطمئنم یه بار هم کنار جونگکوک نخوابیدی!ولی من یه شب کنارش خوابدم و جونگکوک گفت که عاشقمه کوچولو
همون زنه گفت: الینا نگو دیگه بچه اشکش در اومد بغض کرده عههه
پس اسمش الیناست ها؟
از زبان ا.ت:
تو مهمونی اصلا به جونگکوک محل نذاشتم که رفتیم خونه....
پارت بعد شرط دارهه
+۲۵کامنت
+۱۵ لایک
۷۵ فالور
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #black_pink
۶.۸k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.