I fell in love with the Mafia. (پارت 55)
جیمین: بله؟
خانم: اقای پارک
جیمین: بله خودمم
خانم: من از بیمارستان تماس میگیرم میخواستم بگم یه خانمی مشخصات شمارو میگن، میگن که شما همسرشین
جیمین: اما... همسر من دوساله مرده
خانم: بله... میگن تنها کسی که میشناسن شمایین... میتونین بیایین
جیمین: نمیدونستم این زن کیه از یه طرف دلم میخواست برم ولی از یه طرف نه دلمو زدم به دریا... بله میام... میشه بگید کدوم بیمارستان
خانم: بیمارستان ....
همون بیمارستانی بود که تصادف کرده بودم
لباسامو عوض کردم به خدمتکار گفتم یک ساعت دیگه بر میگردم ماشین روشن کردم رفتم سمت بیمارستان رسیدم پیاده شدم رفتم سمت بخش
جیمین: از بیمارستان بهم زنگ زدن گفتن یه خانومی مشخصات منو دادن
پرستار: بله...راستش یه خانمی میگن که شما همسرشین و تنها چیزیم که یادشه اینه که داشتید میرفتید که تصادف کردید دوسالی تو کما بودن
جیمین: نگفت اسمش چیه؟
پرستار: خوب یادم نیست ولی فکر کنم ایلان بود
با اسم ایلان انگار دنیارو بهم دادن از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم
جیمین: میشه بگید کجاس
پرستار: طبقه بالا دست راست شماره 14
سریع از پله ها رفتم بالا قلبم داشت میامد تو دهنم خیلی خوشحال بودم از یه طرفی نه اگه خودش نبود چی، رسیدم جلوی درش بهتر بود در بزنم در زدم
ایلان: بله؟
خودش بود مطمعنم سریع در باز کردم به تخت نگاه کردم خودش بود با اون چشمای ابیش که مثل دریاس
ایلان: بفرمایید
یادم افتاد که همین جوری دارم نگاهش میکنم
جیمین: اووم... خوب من پارک جیمینم همسرت
ایلان: پس شما همسر منید؟
جیمین: اره
ایلان: میشه بگید چه اتفاقی افتاد
خانم: اقای پارک
جیمین: بله خودمم
خانم: من از بیمارستان تماس میگیرم میخواستم بگم یه خانمی مشخصات شمارو میگن، میگن که شما همسرشین
جیمین: اما... همسر من دوساله مرده
خانم: بله... میگن تنها کسی که میشناسن شمایین... میتونین بیایین
جیمین: نمیدونستم این زن کیه از یه طرف دلم میخواست برم ولی از یه طرف نه دلمو زدم به دریا... بله میام... میشه بگید کدوم بیمارستان
خانم: بیمارستان ....
همون بیمارستانی بود که تصادف کرده بودم
لباسامو عوض کردم به خدمتکار گفتم یک ساعت دیگه بر میگردم ماشین روشن کردم رفتم سمت بیمارستان رسیدم پیاده شدم رفتم سمت بخش
جیمین: از بیمارستان بهم زنگ زدن گفتن یه خانومی مشخصات منو دادن
پرستار: بله...راستش یه خانمی میگن که شما همسرشین و تنها چیزیم که یادشه اینه که داشتید میرفتید که تصادف کردید دوسالی تو کما بودن
جیمین: نگفت اسمش چیه؟
پرستار: خوب یادم نیست ولی فکر کنم ایلان بود
با اسم ایلان انگار دنیارو بهم دادن از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم
جیمین: میشه بگید کجاس
پرستار: طبقه بالا دست راست شماره 14
سریع از پله ها رفتم بالا قلبم داشت میامد تو دهنم خیلی خوشحال بودم از یه طرفی نه اگه خودش نبود چی، رسیدم جلوی درش بهتر بود در بزنم در زدم
ایلان: بله؟
خودش بود مطمعنم سریع در باز کردم به تخت نگاه کردم خودش بود با اون چشمای ابیش که مثل دریاس
ایلان: بفرمایید
یادم افتاد که همین جوری دارم نگاهش میکنم
جیمین: اووم... خوب من پارک جیمینم همسرت
ایلان: پس شما همسر منید؟
جیمین: اره
ایلان: میشه بگید چه اتفاقی افتاد
۴۵.۷k
۱۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.