"زندگی من"
"زندگی من"
پارت 30
ات: دارم میرم پیش یونا
جیمین: شما جایی نمیری.
ات: چرا؟هرجا دوست داشته باشم میرم*عصبی*
جیمین:تا وقتی که من له تو اجازه ندم نمیتونی بری..
ات:جیمین*عصبی*
جیمین: جایی نمیری*داد*
ات:ـــــــ
ویو ات
گریم گرفت جیمین از اتاق رفت بیرون نمیدونم چیشده بود که جیمین اینجوری کرد..
[فلش بک دیروز پیش]
ویو جیمین
داشتم میرفتم خونه که گوشیم زنگ خورد..نمیدونم کی بود شماره بود جواب دادم
*مکالمه بین یک شخص نامعلوم و جیمین*
(علامت یک شخص نامعلوم رو با این/نشون میدم)
/:الو جیمین
جیمین: بله بفرمائید
/:از ات خبرداری؟
جیمین: نه
/:مراقب باش ات داره بهت خیانت میکنه...
جیمین: چی؟..
/:مرقب باش
جیمین: تو کی هستی؟
(قطع کرد)
[فلش بک زمان حال]
ات تو اتاقش بود منم پایین بودم داشتم فیلم میدیدم..ناهار درست کردم رفتم بالا در اتاق بسته بود ولی ات داشت با کسی صحبت میکرد
*مکالمه بین ات و الکس*
ات:الکس صدفعه گفتم خودم بهت زنگ میزنم تو زنگ نزن*عصبی*
الکس:اخه نمیشه دلم برات تنگ میشه
(نکته: جیمین زه ات گفت داذه میره جایی تا نیم ساعت نمیاد..گوشی هم رو بلند گوع)
ات: الکس منم دلم برات تنگ میشه..
الکس: ات نمیشه بیای پیشم از جیمین جدا شو دیگه..
یهو جیمین وارد اتاق میشه
الکس: ات دلم میخوادت بیا دیگه..
ات: الکس بهت زنگ میزنم*نگران*
(قطع کرد)
جیمین: الکس کیه*دادوعربده*
ات: د..دا..داداشمه
جیمین: عه کی داداشت شده که من خبردار نشدم*داد*
ات: جیمین داد نزن برات توضیح میدم..
جیمین: باشه توضیح بده ببینم*عصبی*
پارت 30
ات: دارم میرم پیش یونا
جیمین: شما جایی نمیری.
ات: چرا؟هرجا دوست داشته باشم میرم*عصبی*
جیمین:تا وقتی که من له تو اجازه ندم نمیتونی بری..
ات:جیمین*عصبی*
جیمین: جایی نمیری*داد*
ات:ـــــــ
ویو ات
گریم گرفت جیمین از اتاق رفت بیرون نمیدونم چیشده بود که جیمین اینجوری کرد..
[فلش بک دیروز پیش]
ویو جیمین
داشتم میرفتم خونه که گوشیم زنگ خورد..نمیدونم کی بود شماره بود جواب دادم
*مکالمه بین یک شخص نامعلوم و جیمین*
(علامت یک شخص نامعلوم رو با این/نشون میدم)
/:الو جیمین
جیمین: بله بفرمائید
/:از ات خبرداری؟
جیمین: نه
/:مراقب باش ات داره بهت خیانت میکنه...
جیمین: چی؟..
/:مرقب باش
جیمین: تو کی هستی؟
(قطع کرد)
[فلش بک زمان حال]
ات تو اتاقش بود منم پایین بودم داشتم فیلم میدیدم..ناهار درست کردم رفتم بالا در اتاق بسته بود ولی ات داشت با کسی صحبت میکرد
*مکالمه بین ات و الکس*
ات:الکس صدفعه گفتم خودم بهت زنگ میزنم تو زنگ نزن*عصبی*
الکس:اخه نمیشه دلم برات تنگ میشه
(نکته: جیمین زه ات گفت داذه میره جایی تا نیم ساعت نمیاد..گوشی هم رو بلند گوع)
ات: الکس منم دلم برات تنگ میشه..
الکس: ات نمیشه بیای پیشم از جیمین جدا شو دیگه..
یهو جیمین وارد اتاق میشه
الکس: ات دلم میخوادت بیا دیگه..
ات: الکس بهت زنگ میزنم*نگران*
(قطع کرد)
جیمین: الکس کیه*دادوعربده*
ات: د..دا..داداشمه
جیمین: عه کی داداشت شده که من خبردار نشدم*داد*
ات: جیمین داد نزن برات توضیح میدم..
جیمین: باشه توضیح بده ببینم*عصبی*
۱۳.۴k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.