مافیا سرد 3
تا اینکه آجوما در و باز کرد و گفت
- : دخترم بیا پایین شام حاضره
ات : مرسی من اشتها ندارم
- : ارباب گفته بیای
ات : اخه ... یاد حرف آجوما افتادم و رفتم پایین
وقتی میخواستم بشینم تهیونگ به پاش اشاره کرد منم خودمو زدم به اون راه که یهو دستم و کشید و منو نشوند رو پاش .
بعد از 10 دیقه خواستم بلند شم برم که گفت : تا وقتی من اجازه ندم نمیتونی از رو پام بلند شی که گوشیش زنگ خورد رفت تو اتاق و وقتی اومد گفت
ته : تا 1 ساعت دیگه اماده باش به یه مهمونی دعوتیم و تو هم باید نقش دوست دخترم رو بازی کنی
ات : میشه من نه؟ اینهمه دختر خوشگل و خوش هیکل چرا گیر دادی به من
(از خداتم باشه😏)
ته : چون تو مال منی ( یکم داد)
ات : چون داد زد ترسیدم و رفتم اماده شدم
یه دوش 10 مین گرفتم و موهام رو خشک کردن و یه لباس مجلسی مشکی پوشیدم و رفتم بیرون دیدم تهیونگ منتظره .
اوف چقدر جذاب شده وایسا ببینم من چی دارم میگم
ویو تهیونگ
وقتی از اتاق اومده بود بیرون خیلی خوشگل شده بود محوش شده بودم
رفتم پایین دیدم تهیونگ زل زده به من
چند بار صداش زدم به خودش اومد .
سوار ماشین شدیم و رسیدیم
وقتی وارد شدیم همه دخترا آویزون مردا بودن همه جا بوی دود مشروب میومد.
رفتیم نشستیم و من وقتی نشستم دیدم لباسم خیلی بالا میاد
ویو تهیونگ نشستیم سر میزی که جیمین اومده بود و حس میکردم ات معذب شده
ته : چیزی شده
ات : نه فقط لباسم عه
ته : نگاهی به پاش کردم دیدم پاهاش معلومه برای همین کارو در آوردم و گذاشتم رو پاش
ات : ممنون
مهمونی تموم شد و ما تو ماشین نشستیم که بریم خونه . در طول راه سکوت طولانی بود که
لطفا حمایت کنید 💅
- : دخترم بیا پایین شام حاضره
ات : مرسی من اشتها ندارم
- : ارباب گفته بیای
ات : اخه ... یاد حرف آجوما افتادم و رفتم پایین
وقتی میخواستم بشینم تهیونگ به پاش اشاره کرد منم خودمو زدم به اون راه که یهو دستم و کشید و منو نشوند رو پاش .
بعد از 10 دیقه خواستم بلند شم برم که گفت : تا وقتی من اجازه ندم نمیتونی از رو پام بلند شی که گوشیش زنگ خورد رفت تو اتاق و وقتی اومد گفت
ته : تا 1 ساعت دیگه اماده باش به یه مهمونی دعوتیم و تو هم باید نقش دوست دخترم رو بازی کنی
ات : میشه من نه؟ اینهمه دختر خوشگل و خوش هیکل چرا گیر دادی به من
(از خداتم باشه😏)
ته : چون تو مال منی ( یکم داد)
ات : چون داد زد ترسیدم و رفتم اماده شدم
یه دوش 10 مین گرفتم و موهام رو خشک کردن و یه لباس مجلسی مشکی پوشیدم و رفتم بیرون دیدم تهیونگ منتظره .
اوف چقدر جذاب شده وایسا ببینم من چی دارم میگم
ویو تهیونگ
وقتی از اتاق اومده بود بیرون خیلی خوشگل شده بود محوش شده بودم
رفتم پایین دیدم تهیونگ زل زده به من
چند بار صداش زدم به خودش اومد .
سوار ماشین شدیم و رسیدیم
وقتی وارد شدیم همه دخترا آویزون مردا بودن همه جا بوی دود مشروب میومد.
رفتیم نشستیم و من وقتی نشستم دیدم لباسم خیلی بالا میاد
ویو تهیونگ نشستیم سر میزی که جیمین اومده بود و حس میکردم ات معذب شده
ته : چیزی شده
ات : نه فقط لباسم عه
ته : نگاهی به پاش کردم دیدم پاهاش معلومه برای همین کارو در آوردم و گذاشتم رو پاش
ات : ممنون
مهمونی تموم شد و ما تو ماشین نشستیم که بریم خونه . در طول راه سکوت طولانی بود که
لطفا حمایت کنید 💅
۴.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.