بهشت من
بهشت من
پارت سوم
اخیش از دست اون دیوونه راحت شدم
دریا بدو بدو میامد سمتم
دریا:وای نفسم نمیاد بالا
الیا:چته چی شده ؟
دریا:چند دقیقه پیش بارانا از دفتر دامون امد بیرون انگار یکی ازش لب گرفته بود رژ لبش دور لبش بود وایسا ببینم تو هم که اون تو بودی چی شد
الیا:حدست درست بود منم اون تو بود
همچی رو براش توضیح دادم
توقع داشتم برگاش بریزه ولی برعکس
دریا:لباشم مثل خودش بود
الیا:منظورت چی؟
دریا:نرم بود ؟ خوشمزه بود ؟
الیا:دیوونه شدی داشت منو به زور میبوسید (با عصبانیت)
دریا:باشه بابا منو نخور
زنگ اخر بود وسایلامو جمع کردم
با دریا راه افتادیم به سمت خونه
دریا:اهان الیا راستی من پس فردا تولدمه میخوام همه مدرسه رو دعوت کنم
الیا:همه مدرسه؟
دریا:حالا همه که نه اونایی که باحالا
الیا:اکی
پیچیدیم تو کوچه اصلی که فهمیدم یکی دنبالمونه به درای هیچی نگفت،
دریا:الیا چرا رنگت پریده ؟(با تعجب)
الیا:هیچی بیا بدو بدو بریم
اون کسی که دنبالمون بود از ماشین پیاده شد نتونستم ببینم کی
بدو بدو امد جلومون وایساد
ناشناس:سلام خانم خانما میتونم شمارتونو داشته باشم
الیا:اقا میشه مزاحم نشید
ناشناس:ما مزاحم نیستیم ما مراحمیم
دریا:ولش کن الیا بیا از اون کوچه خلوته بریم رفتیم پسره هم داشت دنبالمون میومد نزدیک دستم کشید چسبوند منو به دیوار
الیا:داری چی کار میکنی روانی
دریا:الیاااااااا
الیا:دریا فرار کنننننننن
دریا بدو بدو رفت فقط داشتم خدا خدا میکردم یکی بیاد نجاتم بده
یهو یکی با مشت زد تو دهن اون پسره
برگشتم و کسی که این کارو کرده رو دیدم پشمام ریخت ....
پارت سوم
اخیش از دست اون دیوونه راحت شدم
دریا بدو بدو میامد سمتم
دریا:وای نفسم نمیاد بالا
الیا:چته چی شده ؟
دریا:چند دقیقه پیش بارانا از دفتر دامون امد بیرون انگار یکی ازش لب گرفته بود رژ لبش دور لبش بود وایسا ببینم تو هم که اون تو بودی چی شد
الیا:حدست درست بود منم اون تو بود
همچی رو براش توضیح دادم
توقع داشتم برگاش بریزه ولی برعکس
دریا:لباشم مثل خودش بود
الیا:منظورت چی؟
دریا:نرم بود ؟ خوشمزه بود ؟
الیا:دیوونه شدی داشت منو به زور میبوسید (با عصبانیت)
دریا:باشه بابا منو نخور
زنگ اخر بود وسایلامو جمع کردم
با دریا راه افتادیم به سمت خونه
دریا:اهان الیا راستی من پس فردا تولدمه میخوام همه مدرسه رو دعوت کنم
الیا:همه مدرسه؟
دریا:حالا همه که نه اونایی که باحالا
الیا:اکی
پیچیدیم تو کوچه اصلی که فهمیدم یکی دنبالمونه به درای هیچی نگفت،
دریا:الیا چرا رنگت پریده ؟(با تعجب)
الیا:هیچی بیا بدو بدو بریم
اون کسی که دنبالمون بود از ماشین پیاده شد نتونستم ببینم کی
بدو بدو امد جلومون وایساد
ناشناس:سلام خانم خانما میتونم شمارتونو داشته باشم
الیا:اقا میشه مزاحم نشید
ناشناس:ما مزاحم نیستیم ما مراحمیم
دریا:ولش کن الیا بیا از اون کوچه خلوته بریم رفتیم پسره هم داشت دنبالمون میومد نزدیک دستم کشید چسبوند منو به دیوار
الیا:داری چی کار میکنی روانی
دریا:الیاااااااا
الیا:دریا فرار کنننننننن
دریا بدو بدو رفت فقط داشتم خدا خدا میکردم یکی بیاد نجاتم بده
یهو یکی با مشت زد تو دهن اون پسره
برگشتم و کسی که این کارو کرده رو دیدم پشمام ریخت ....
۳.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.