پارت1
چشم هاش رو باز کرد توی بیمارستان بودولی جیمینش کجا بود؟ هجوم خاطرات به ذهنش باعث ازارش میشد و با به یاد اوردن صحنه قتلی که جیمین قربانیش بود اشک توی چشماش حلقه زد سرم توی دستش رو در اورد و بدون توجه به سوزش بدی نزدیک قلبش به سمت دکتر رفت و با چشم هایی که از اشک پر بود به دکتر گفت
_جیمینم جیمین من جاست ؟ لطفا بگین زندس التماستون میکنم
=متسفانه ایشون از این قتل وحشتناک جون سالم به در نبردن و فوت شدن
پاهاش سست شد و روی زمین افتاد تنها دلیل زندگیش مرده بود اون چرا زنده بود؟چرا نفس میکشید؟چرا وجود داشت؟ اشک هاش از چشم هاش مانند دریا فرو میریخت خودش رو بلند کرد و روی پاهای لرزونش ایستاد به سمت سرد خونه رفت و خواست جسد موچیش رو ببینه جسد سرد و بی جونش و لب های رنگ پریدش نمیتونست باور کنه دلیل زندگیش اینجوری جلوی چشماش بود همونطور که اشک میریخت لب هاش رو برای اخرین بار روی لب های معشوقش گذاشت و اون لب های پفکی رو بوسید حالش خیلی بد بود و چشم هاش سیاهی میرفت دستش رو به دیوار گرفت و سعی کرد بیرون بره ولی همینکه پاش رو از سرد خونه بیرون گذاشت جسمش رها شد و روی زمین افتاد زخمش باز شده بود و این اصلا خوب نبود هجوم خون رو توی دهنش احساس میکرد و همه رو بالا اورد وضعیتش بحرانی بود.....
شرط:19 لایک
20 کامنت
_جیمینم جیمین من جاست ؟ لطفا بگین زندس التماستون میکنم
=متسفانه ایشون از این قتل وحشتناک جون سالم به در نبردن و فوت شدن
پاهاش سست شد و روی زمین افتاد تنها دلیل زندگیش مرده بود اون چرا زنده بود؟چرا نفس میکشید؟چرا وجود داشت؟ اشک هاش از چشم هاش مانند دریا فرو میریخت خودش رو بلند کرد و روی پاهای لرزونش ایستاد به سمت سرد خونه رفت و خواست جسد موچیش رو ببینه جسد سرد و بی جونش و لب های رنگ پریدش نمیتونست باور کنه دلیل زندگیش اینجوری جلوی چشماش بود همونطور که اشک میریخت لب هاش رو برای اخرین بار روی لب های معشوقش گذاشت و اون لب های پفکی رو بوسید حالش خیلی بد بود و چشم هاش سیاهی میرفت دستش رو به دیوار گرفت و سعی کرد بیرون بره ولی همینکه پاش رو از سرد خونه بیرون گذاشت جسمش رها شد و روی زمین افتاد زخمش باز شده بود و این اصلا خوب نبود هجوم خون رو توی دهنش احساس میکرد و همه رو بالا اورد وضعیتش بحرانی بود.....
شرط:19 لایک
20 کامنت
۴.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.