fake kook
part*⁹³
(اخر)
یک ماه بعد
یک ماه کوک رفته سفر کاری امروز قراره برگرده دلم خیلی براش تنگ شده بود اماده کردم رفتم خونشون
یک ساعت بعد
منتظر بودیم کوک بیا که اومد
کوک: سلام
بورا: سلام داداشی
با همه سلام کرد و بغلشون کرد ولی منو نادیده گرفت معلوم نبود چش بود
کوک: براتون هدیه اوردم
بورا: وایی چی اوردی
کوک: اولی یه عروسک خوشگل برای دختر خواهرم یونا خانم
بورا: دستت دایی درد نکنه تشکر کن دخترم
یونا: ممنون
کوک: عزیزم خب بعدی برای مادر عزیزم یه لباس زیبا
م.ک: دستت دردنکنه پسرم چرا زحمت کشیدی
کوک:بعدی هم هم برای خواهرم گرفتم
بورا: داداش چرا اینکارو میکنی
کوک: برای شوهر خواهرم تهیونگ عزیز هم کفش مثل بورا خرید ست
تهیونگ: دستت درد نکنه
بورا: خیلی دلمون برات تنگ شده بود
کوک: منم همینطور خب تموم شد
بورا: جونگکوک پس ا.ت چی
کوک: ا.ت اها ا.ت وایی یادم رفت
بورا: 😶😑یادت رفت
کوک: اره
ا.ت: نه بابا مهم نیست عزیزم مهم اینه خودت الان پیشمونی بهتراز هزار کادو برای من
کوک:واقعا مطمئنی من یادم بره یک دو سه
ا.ت: 😑
در باز شد یه عالمه گل اوردن تو خونه
ا.ت: این همه گل برای چیه
کوک: بین این همه گل من فقط من فقط یکیشو دوس دارم که اونم تویی
ا.ت: من😳
کوک: اره زیباترین گل دنیا
ا.ت: 🤭
کوک: یه درخواستی دارم زیباترین گل تو این دنیا با من ازدواج میکنی
ا.ت: اره
کوک: چرا اینقدر زود جواب دادی
ا.ت: اگه میخوای تا بگم نه
کوک: نه عزیزم الان واقعا جوابت اره بود
ا.ت: نگی که داشتم مسخرت میکردم
کوک: نه راست بود واقعنی
ا.ت: 😂
بورا: مبارکهههه🙏🏻👏🏻👏🏻 خاک تو سرت یکم توهم یاد بگیر
تهیونگ: مگه من بد بهت درخواست دادم
بورا: شوخی کردم عزیزم
یک ماه بعد
کوک: چیشده نشستی تو بالکون
ا.ت: دارم فک میکنم
کوک: به چی
ا.ت: زندگیم که از یه کافه شروع کردم و تنفرم به تو تا عاشق شدنم
کوک: مهم اینه الان باهمیم
ا.ت: کوک
کوک: جانم
ا.ت: ما چند وقته ازدواج کردیم
کوک: یه ماه
ا.ت: این یه ماه خیلی بهت وابسته شدم
کوک: منم همینطور
ا.ت: هیچوقت این حرفتو یادم نمیره که گفتی سرنوشتته باید قبولش کنی من گفتم سخته تو گفتی ولی شیرینه خیلی دوسش داشتم این جملتو
کوک: منم خیلی تو رو دوس دارم
ا.ت: کوک یه سورپرایز دارم
کوک: چی
ا.ت: من بچه دارم
کوک: واقعا راس میگی ا.ت راس میگی نگو دروغه
اینقدر خوشحال بود که خجالت میکشیدم بهش بگم دروغ بود
ا.ت: یه چیز دیگه
کوک: وایی ا.ت من عاشقتم
ا.ت: حتی اگه بگم دروغ گفتم من بچه دارم
کوک: 😳دروغ گفتی ا.ت
ا.ت: شوخی بود
کوک: من دیگه شوخیاتو نمیخوام فهمیدی نمیخوام زدی تو ذوقم
ا.ت: ببخشید
کوک: بلند شو
ا.ت: چیه
کوک: همین الان بچه دارت میکنم
ا.ت: نمیخوام
کوک: نمیخوام نداریم منم میخوام باهات شوخی کنم
خواستم فرار کنم دستمو گرفت
کوک: کجا با این عجله خانم جئون درو قفل کرد
ا.ت: من که معذرت خواهی کردم
کوک: 😈
ا.ت: کوک نه
کوک: اره
ا.ت: 😑😑
کوک: دوست دارم
ا.ت: ولی من نه
کوک: داری منو وحشی تر میکنیا
ا.ت: شوخی کردم منم خیلی دوست دارم
کوک: 😂
ا.ت: 😂
پایان
میدونم بهتون گفته بودم ۱۰۰ پارته ولی چند پارتشو نزاشتم دیگه
#کوک
#فیک
#سناریو
(اخر)
یک ماه بعد
یک ماه کوک رفته سفر کاری امروز قراره برگرده دلم خیلی براش تنگ شده بود اماده کردم رفتم خونشون
یک ساعت بعد
منتظر بودیم کوک بیا که اومد
کوک: سلام
بورا: سلام داداشی
با همه سلام کرد و بغلشون کرد ولی منو نادیده گرفت معلوم نبود چش بود
کوک: براتون هدیه اوردم
بورا: وایی چی اوردی
کوک: اولی یه عروسک خوشگل برای دختر خواهرم یونا خانم
بورا: دستت دایی درد نکنه تشکر کن دخترم
یونا: ممنون
کوک: عزیزم خب بعدی برای مادر عزیزم یه لباس زیبا
م.ک: دستت دردنکنه پسرم چرا زحمت کشیدی
کوک:بعدی هم هم برای خواهرم گرفتم
بورا: داداش چرا اینکارو میکنی
کوک: برای شوهر خواهرم تهیونگ عزیز هم کفش مثل بورا خرید ست
تهیونگ: دستت درد نکنه
بورا: خیلی دلمون برات تنگ شده بود
کوک: منم همینطور خب تموم شد
بورا: جونگکوک پس ا.ت چی
کوک: ا.ت اها ا.ت وایی یادم رفت
بورا: 😶😑یادت رفت
کوک: اره
ا.ت: نه بابا مهم نیست عزیزم مهم اینه خودت الان پیشمونی بهتراز هزار کادو برای من
کوک:واقعا مطمئنی من یادم بره یک دو سه
ا.ت: 😑
در باز شد یه عالمه گل اوردن تو خونه
ا.ت: این همه گل برای چیه
کوک: بین این همه گل من فقط من فقط یکیشو دوس دارم که اونم تویی
ا.ت: من😳
کوک: اره زیباترین گل دنیا
ا.ت: 🤭
کوک: یه درخواستی دارم زیباترین گل تو این دنیا با من ازدواج میکنی
ا.ت: اره
کوک: چرا اینقدر زود جواب دادی
ا.ت: اگه میخوای تا بگم نه
کوک: نه عزیزم الان واقعا جوابت اره بود
ا.ت: نگی که داشتم مسخرت میکردم
کوک: نه راست بود واقعنی
ا.ت: 😂
بورا: مبارکهههه🙏🏻👏🏻👏🏻 خاک تو سرت یکم توهم یاد بگیر
تهیونگ: مگه من بد بهت درخواست دادم
بورا: شوخی کردم عزیزم
یک ماه بعد
کوک: چیشده نشستی تو بالکون
ا.ت: دارم فک میکنم
کوک: به چی
ا.ت: زندگیم که از یه کافه شروع کردم و تنفرم به تو تا عاشق شدنم
کوک: مهم اینه الان باهمیم
ا.ت: کوک
کوک: جانم
ا.ت: ما چند وقته ازدواج کردیم
کوک: یه ماه
ا.ت: این یه ماه خیلی بهت وابسته شدم
کوک: منم همینطور
ا.ت: هیچوقت این حرفتو یادم نمیره که گفتی سرنوشتته باید قبولش کنی من گفتم سخته تو گفتی ولی شیرینه خیلی دوسش داشتم این جملتو
کوک: منم خیلی تو رو دوس دارم
ا.ت: کوک یه سورپرایز دارم
کوک: چی
ا.ت: من بچه دارم
کوک: واقعا راس میگی ا.ت راس میگی نگو دروغه
اینقدر خوشحال بود که خجالت میکشیدم بهش بگم دروغ بود
ا.ت: یه چیز دیگه
کوک: وایی ا.ت من عاشقتم
ا.ت: حتی اگه بگم دروغ گفتم من بچه دارم
کوک: 😳دروغ گفتی ا.ت
ا.ت: شوخی بود
کوک: من دیگه شوخیاتو نمیخوام فهمیدی نمیخوام زدی تو ذوقم
ا.ت: ببخشید
کوک: بلند شو
ا.ت: چیه
کوک: همین الان بچه دارت میکنم
ا.ت: نمیخوام
کوک: نمیخوام نداریم منم میخوام باهات شوخی کنم
خواستم فرار کنم دستمو گرفت
کوک: کجا با این عجله خانم جئون درو قفل کرد
ا.ت: من که معذرت خواهی کردم
کوک: 😈
ا.ت: کوک نه
کوک: اره
ا.ت: 😑😑
کوک: دوست دارم
ا.ت: ولی من نه
کوک: داری منو وحشی تر میکنیا
ا.ت: شوخی کردم منم خیلی دوست دارم
کوک: 😂
ا.ت: 😂
پایان
میدونم بهتون گفته بودم ۱۰۰ پارته ولی چند پارتشو نزاشتم دیگه
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۸.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.