my moon
my moon
Part 9
ولی از یه طرفم یکم ناراحتم که خواهرم از عشق سابقم حاملس وخب دیگه کاریش نمیشه کرد
ویو میا
فلش بک به قبل از جدایی کوک و ات
زندگیم جهنم شد چرا باید حامله میشدم الان چیکار کنم؟به کی بگم؟بچت رو بندازم؟نه گناه داره.
داشتم گریه میکردم و تو ذهنم دنبال یه راهحل میگشتم
تو فکر خودم بودم که گوشی زنگ خورد
کوک بود دوست پسر خواهرم و دوست صمیمی من
جواب دادم
میا:اوه کوک سلام
کوک: میا چیشده حالت خوبه
میا:کوک میشه ببینمت؟
کوک:اره اره بیا رستورانی که همیشه میریم
میا :فقط ات رو نیار
کوک:چرا؟
میا:نیار دیگه بهت میگم
کوک:باشه
دوساعت دیگه توی رستوران
کوک:میا چیشده چرا چشات پف کردن
میا: کوک میخوام به چیزی بهت بگم
کوک:بگو میشنوم
میا:کوک،،،،من حاملم
کوک:چیییی؟ یعنی چی که حامله ای
گریم شدت گرفت
میا:کوک هفته پیش منو دوست پسرم یه کاری کردیم و من امروز فهمیدم حاملم وقتی هم که بهش گفتم منو پس زد و بهم گفت گم شم
کوک:غلط کرد مردک عوضی
میا:کوک میدونم چیز خیلی زیادیه ولی خواهش میکنم التماست میکنم کوک
کوک:چی میگی میا
دستای کوک رو گرفتم و با اون یکی دستم اشکام رو پاک کردم
میا:کوک میشه باهام ازدواج کنی و بعد به دنیا اومدن بچه جداشیم.
کوک دستاشو کشید
کوک:میا میفهمی چی میگی چطور دلت میاد،،اصلا من به درک،چطور دلت میاد با خواهرت اینکار رو بکنی؟
میا:میفهمم کوک از خودم بدم میاد ولی دیگه هیچکس رو ندارم که بتونم بهش اعتماد کنم،،،کوک خواهش میکنم من خودم بعد از جدا شدنمون به خواهرم میگم و رابطه شما دوتا رو درست میکنم
کوک:میا بزار فکر کنم
کوک بلند شد که بره
میا:کوک لطفا آبروی منو بخر خواهش میکنم
کوک رفت.
پایان فلش بک
ویو ات
خانم لی : وایی خیلی براتون خوشحال شدم کاش که ات هم ازدواج کنه برامون نوه بیاره
قیافه کوک نگران شد و گفت
کوک : کی ازدواج کنه، ات؟؟؟
منم با سردی و بی تفاوت گفتم
ات : اره چه اشکالی داره اتفاقا از یکی خیلی خوشم میاد
کوک رو دیدم که با حرص منو نگاه میکرد منم یه پوزخند تحویلش دادم
و گفتم
نوشیدنی میخورین؟
آقای لی : دیگه دیروقته دخترم ما دیگه باید بریم خونه
آت : اره بابا یکم زود تر بریم تا بتونم فردا بیدارم شم چون قرار دارم
میا بهم چشمک زد و گفت
میا : او خواهر قشنگم یکی رو پیدا کرده،،،،کی هست؟
خندیدم وگفتم
آت : یه روز میارمش خونه بیینینش
میا
Part 9
ولی از یه طرفم یکم ناراحتم که خواهرم از عشق سابقم حاملس وخب دیگه کاریش نمیشه کرد
ویو میا
فلش بک به قبل از جدایی کوک و ات
زندگیم جهنم شد چرا باید حامله میشدم الان چیکار کنم؟به کی بگم؟بچت رو بندازم؟نه گناه داره.
داشتم گریه میکردم و تو ذهنم دنبال یه راهحل میگشتم
تو فکر خودم بودم که گوشی زنگ خورد
کوک بود دوست پسر خواهرم و دوست صمیمی من
جواب دادم
میا:اوه کوک سلام
کوک: میا چیشده حالت خوبه
میا:کوک میشه ببینمت؟
کوک:اره اره بیا رستورانی که همیشه میریم
میا :فقط ات رو نیار
کوک:چرا؟
میا:نیار دیگه بهت میگم
کوک:باشه
دوساعت دیگه توی رستوران
کوک:میا چیشده چرا چشات پف کردن
میا: کوک میخوام به چیزی بهت بگم
کوک:بگو میشنوم
میا:کوک،،،،من حاملم
کوک:چیییی؟ یعنی چی که حامله ای
گریم شدت گرفت
میا:کوک هفته پیش منو دوست پسرم یه کاری کردیم و من امروز فهمیدم حاملم وقتی هم که بهش گفتم منو پس زد و بهم گفت گم شم
کوک:غلط کرد مردک عوضی
میا:کوک میدونم چیز خیلی زیادیه ولی خواهش میکنم التماست میکنم کوک
کوک:چی میگی میا
دستای کوک رو گرفتم و با اون یکی دستم اشکام رو پاک کردم
میا:کوک میشه باهام ازدواج کنی و بعد به دنیا اومدن بچه جداشیم.
کوک دستاشو کشید
کوک:میا میفهمی چی میگی چطور دلت میاد،،اصلا من به درک،چطور دلت میاد با خواهرت اینکار رو بکنی؟
میا:میفهمم کوک از خودم بدم میاد ولی دیگه هیچکس رو ندارم که بتونم بهش اعتماد کنم،،،کوک خواهش میکنم من خودم بعد از جدا شدنمون به خواهرم میگم و رابطه شما دوتا رو درست میکنم
کوک:میا بزار فکر کنم
کوک بلند شد که بره
میا:کوک لطفا آبروی منو بخر خواهش میکنم
کوک رفت.
پایان فلش بک
ویو ات
خانم لی : وایی خیلی براتون خوشحال شدم کاش که ات هم ازدواج کنه برامون نوه بیاره
قیافه کوک نگران شد و گفت
کوک : کی ازدواج کنه، ات؟؟؟
منم با سردی و بی تفاوت گفتم
ات : اره چه اشکالی داره اتفاقا از یکی خیلی خوشم میاد
کوک رو دیدم که با حرص منو نگاه میکرد منم یه پوزخند تحویلش دادم
و گفتم
نوشیدنی میخورین؟
آقای لی : دیگه دیروقته دخترم ما دیگه باید بریم خونه
آت : اره بابا یکم زود تر بریم تا بتونم فردا بیدارم شم چون قرار دارم
میا بهم چشمک زد و گفت
میا : او خواهر قشنگم یکی رو پیدا کرده،،،،کی هست؟
خندیدم وگفتم
آت : یه روز میارمش خونه بیینینش
میا
۴.۳k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.