منطقه ممنوعه عشق پارت ۲۴
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:24
به خونه رسیدم پیاده شدمو کیلیدو انداختم و وارد شدم
ات:لیاااا
لیا:چیه؟
ات:جیمین کجاست؟
لیا:رفت بیرون
ات:آها.بیا بشین کارت دارم.
اومد و رو مبل نشست کنارش نشستم و گفتم.
ات:امروز یه چیزی شد
لیا:چیشد؟
ات:جونگکوک بهم گفت که
لیا:که؟؟؟.
ات:هوففف لیا بنظرت اون بهم حسی داره؟
لیا:خره خب بگو چی گفت؟
نفسی کشیدمو گفتم.
ات:بهم گفت که تو مال منیو نمیدونم کسی که اموالمه حق نداره به کس دیگه ای بگه عشقم.
لیا:واییییی این عاشقت شده.
ات:مطمئنی؟
لیا:اره.
ات:من میخام مطمئن تر شم بنظرت چیکار کنم؟
لیا:ببین.....
#جونگکوک
صبح شده بود یه دست لباس اسپرت پوشیدم و کیفمو برداشتم از خونه زدم بیرون و به ماشین درب و داغونم نگاهی انداختم.
هی پارک ات تو نباید این کارو میکردی.
سوار موتورم شدم و به سمت دانشگاه روندم.
بلخره وارد حیاط دانشگاه شدم.
موتورمو کنار درختی نگه داشتم.
سرو صدای دخترا دوباره به گوشم رسید.
جیا:وایی از اولین روز روش کراشم.
جنی:خدایی سگی کراشم.
مینی:تایپمه عررر.
نگاهی بهشون انداختم و لبخندی زدم که از شدت ذوق افتادن زمین.
پت و متای کله پوک.
وارد دانشگاه شدم که جین و تهیونگ سمتم اومدن
جین:جونگکوک خبر خوبی ندارم.
تهیونگ:ات داره با یونگ هو لاس میزنه.
یونگ هو هم جذاب ترین پسر دانشگاه هست و باهام تو رقابته.
از عصبانیت دستامو مشت کردم.
جین یه پاشو بلند کردو گفت
جین:اینجوری بزن دل و دماغش و بیار پایین.
پسش زدم و داخل کلاس شدم.
ات:وای تو خیلی جذابی.
و پرید تو بغل یونگ هو.
چشام کاسه ی خون بود و از گوشام دود میزد بیرون.
جونگکوک:پارک ات!
سمتم چرخید و با یه پوزخند نگام کرد.
جونگکوک:داری چه آبی میخوری؟
ات؛فضولی؟
جونگکوک:من فضولی کجاتو بکنم.دارم میگم چه آبی میخوری آخه صورتت جوشاش ریخته.
عصبانی نگام کرد.
ات:همین؟تموم شد؟خیلی تاثیر گذار بود.
بعد دست یونگ هو رو گرفت و از کلاس خارج شدن.
اه توف به این شانس آخه اون چی بود گفتم من(🤦♂)
❤️🩹
پارت:24
به خونه رسیدم پیاده شدمو کیلیدو انداختم و وارد شدم
ات:لیاااا
لیا:چیه؟
ات:جیمین کجاست؟
لیا:رفت بیرون
ات:آها.بیا بشین کارت دارم.
اومد و رو مبل نشست کنارش نشستم و گفتم.
ات:امروز یه چیزی شد
لیا:چیشد؟
ات:جونگکوک بهم گفت که
لیا:که؟؟؟.
ات:هوففف لیا بنظرت اون بهم حسی داره؟
لیا:خره خب بگو چی گفت؟
نفسی کشیدمو گفتم.
ات:بهم گفت که تو مال منیو نمیدونم کسی که اموالمه حق نداره به کس دیگه ای بگه عشقم.
لیا:واییییی این عاشقت شده.
ات:مطمئنی؟
لیا:اره.
ات:من میخام مطمئن تر شم بنظرت چیکار کنم؟
لیا:ببین.....
#جونگکوک
صبح شده بود یه دست لباس اسپرت پوشیدم و کیفمو برداشتم از خونه زدم بیرون و به ماشین درب و داغونم نگاهی انداختم.
هی پارک ات تو نباید این کارو میکردی.
سوار موتورم شدم و به سمت دانشگاه روندم.
بلخره وارد حیاط دانشگاه شدم.
موتورمو کنار درختی نگه داشتم.
سرو صدای دخترا دوباره به گوشم رسید.
جیا:وایی از اولین روز روش کراشم.
جنی:خدایی سگی کراشم.
مینی:تایپمه عررر.
نگاهی بهشون انداختم و لبخندی زدم که از شدت ذوق افتادن زمین.
پت و متای کله پوک.
وارد دانشگاه شدم که جین و تهیونگ سمتم اومدن
جین:جونگکوک خبر خوبی ندارم.
تهیونگ:ات داره با یونگ هو لاس میزنه.
یونگ هو هم جذاب ترین پسر دانشگاه هست و باهام تو رقابته.
از عصبانیت دستامو مشت کردم.
جین یه پاشو بلند کردو گفت
جین:اینجوری بزن دل و دماغش و بیار پایین.
پسش زدم و داخل کلاس شدم.
ات:وای تو خیلی جذابی.
و پرید تو بغل یونگ هو.
چشام کاسه ی خون بود و از گوشام دود میزد بیرون.
جونگکوک:پارک ات!
سمتم چرخید و با یه پوزخند نگام کرد.
جونگکوک:داری چه آبی میخوری؟
ات؛فضولی؟
جونگکوک:من فضولی کجاتو بکنم.دارم میگم چه آبی میخوری آخه صورتت جوشاش ریخته.
عصبانی نگام کرد.
ات:همین؟تموم شد؟خیلی تاثیر گذار بود.
بعد دست یونگ هو رو گرفت و از کلاس خارج شدن.
اه توف به این شانس آخه اون چی بود گفتم من(🤦♂)
❤️🩹
۳.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.